خاطرهای کودکانه که حکایت خیلی هاست
*خاطرهای کودکانه که حکایت خیلیهاست*
فرزند خردسال یکی از اقوام، در کودکی، مثل اغلب بچهها، گاهی حین عصبانیّت و دعوا، فحش میداد.
روزی والدینش اینگونه نصیحتش کردند:
"...جان! تو که اینقدر جیگری، چرا حرف زشت میزنی؟ فحش خیلی کار زشتیه ها! تو خیلی مهربونی، خیلی باهوشی، خیلی بچهی خوبی هستی! نباید فحش بدی! تو مؤدّبی و دیگه فحش نمیدی، باشه؟"
بعد کودک با لحن کتابی گفت:
"... (نام خودش)، بچهی خوبی هست و دعوا نمیکند و حرف زشت نمیزند و پدرسگ هم نمیگوید..."
یکی دو نفر که نظارهگر صحنه بودند، به دلیل لحن بچّه -که ناگهان رسمی شد- و ذکر آن فحش در دل جملهای که ناظر بود بر ابراز ادب و تبرّی جوییدن از همان فحش، زدند زیر خنده.
طفل که معلوم بود حسابی تحت فشار است تا بتواند از فحّاشی فاصله بگیرد، از آن خنده، عصبانی شد و داد زد:
«نخند پدسسسگ!»
الغرض که گاهی تعریف و تمجید بزرگان از یک فرد و برشمردن و نسبت دادن صفاتی والا به شخص مورد نظر، مقابل چشمان دیگران، الزاماً دالّ بر برخورداری کامل و دقیق آن صفت توسّط فرد مورد اشاره نیست بلکه هدف حکیمانهی ناصح، هدایتگری و تأدیب آن نفر است با قولی لیّن، همانطور که وقتی میخواهند کودکی ناسزاگو را متنبّه کنند، نه تنها تحقیرش نمیکنند و کتکش نمیزنند بلکه حتّی ممکن است برایش خوراکی و اسباببازی هم بخرند و در حضور دیگران، وی را با ذکر ویژگیهایی دور از آنچه برخوردار است گرامی بدارند تا القاء صفت مثبت و تألیف قلوب صورت پذیرد، ولو اگر کودک، کمی بعد، به همان حالت سابقش برگردد، باز هم این روش تربیتی، خطا و نابهجا نبوده، خردمندانه محسوب میشود و گهگاه با تکرار آن، احتمال دارد مراد حاصل شود، آن هم به طور نسبی.
گاهی چارهای نیست!
#حکمرانی_ملی #حکمرانی_اجرایی #فرهنگ_سیاسی
فرزند خردسال یکی از اقوام، در کودکی، مثل اغلب بچهها، گاهی حین عصبانیّت و دعوا، فحش میداد.
روزی والدینش اینگونه نصیحتش کردند:
"...جان! تو که اینقدر جیگری، چرا حرف زشت میزنی؟ فحش خیلی کار زشتیه ها! تو خیلی مهربونی، خیلی باهوشی، خیلی بچهی خوبی هستی! نباید فحش بدی! تو مؤدّبی و دیگه فحش نمیدی، باشه؟"
بعد کودک با لحن کتابی گفت:
"... (نام خودش)، بچهی خوبی هست و دعوا نمیکند و حرف زشت نمیزند و پدرسگ هم نمیگوید..."
یکی دو نفر که نظارهگر صحنه بودند، به دلیل لحن بچّه -که ناگهان رسمی شد- و ذکر آن فحش در دل جملهای که ناظر بود بر ابراز ادب و تبرّی جوییدن از همان فحش، زدند زیر خنده.
طفل که معلوم بود حسابی تحت فشار است تا بتواند از فحّاشی فاصله بگیرد، از آن خنده، عصبانی شد و داد زد:
«نخند پدسسسگ!»
الغرض که گاهی تعریف و تمجید بزرگان از یک فرد و برشمردن و نسبت دادن صفاتی والا به شخص مورد نظر، مقابل چشمان دیگران، الزاماً دالّ بر برخورداری کامل و دقیق آن صفت توسّط فرد مورد اشاره نیست بلکه هدف حکیمانهی ناصح، هدایتگری و تأدیب آن نفر است با قولی لیّن، همانطور که وقتی میخواهند کودکی ناسزاگو را متنبّه کنند، نه تنها تحقیرش نمیکنند و کتکش نمیزنند بلکه حتّی ممکن است برایش خوراکی و اسباببازی هم بخرند و در حضور دیگران، وی را با ذکر ویژگیهایی دور از آنچه برخوردار است گرامی بدارند تا القاء صفت مثبت و تألیف قلوب صورت پذیرد، ولو اگر کودک، کمی بعد، به همان حالت سابقش برگردد، باز هم این روش تربیتی، خطا و نابهجا نبوده، خردمندانه محسوب میشود و گهگاه با تکرار آن، احتمال دارد مراد حاصل شود، آن هم به طور نسبی.
گاهی چارهای نیست!
#حکمرانی_ملی #حکمرانی_اجرایی #فرهنگ_سیاسی
- ۵.۸k
- ۱۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط