ابر استی خوش شانس پارت
ابر استی خوش شانس پارت ۵
یوری ویو
چند روزی از اومدنمون به کره میگذره و تو این روزا تونستیم به خونه مامانبزرگ یونا تو کره که چندماهیه خالیه نقل مکان کنیم . خوبیه اون خونه اینه که خیلی فاصله کمی تا مدرسه مون داره . مامان بزرگش گفت تا هرموقع که بخوایم میتونیم از اون خونه استفاده کنیم , و حالا میمونه مسئله کار ، خوب در واقع ما اصلا به کار فکر نکردیم و با پس انداز هامون و فمر اینکه میریم ایدل میشیم درست میشه اومدیم ، ولی الان قصد داریم چندتا کار پاره وقت جور کنیم .
و حالا مدرسه ، هردومون هیچوقت تو درس خوندن خوب نبودیم ، پی دنبال مدرسه درست حسابی نگشتیم و اولین مدرسه ای که دیدیم رو پیدا کردیم و الان روز اول مدرسه است. من کجام ؟ دارم به کندترین حالت ممکن مسواک میزنم تا یونا رو حرص بدم . یونا کجاست ؟ پشت در دستشویی داره فشار میخوره.
بلاخره از دستشویی بیرون اومدم و یونایی که داشت منو کتک میزد رو کنار گذاشتم .
«یکم بعد »
هومم ، لباس فرمشم بدک نیست (درحال نگاه کردن به خودش که یونیفرم تنشه و چرخیدن دور خود ) اره خوب خوشگله ولی یونیفرم قبلیمو تو فیلیپین ترجیح میدادم . اون دامنش بلند تر بود ، این بجوریه انگار میخوای لخت شی .
صدای داد یونا از پایین اومد «من دارم میرم اگر میخوای بیای فقط دو ثانیه وقت داری» کیفمو برداشتم و با تمام وجود دویدم.
«کمی بعد،مدرسه»
داشتیم با یونا تو حیاط مدرسه راه میرفتیم ، همه یجوری رفتار میکردن و داد میزدن «خارجی» که انگار تا الان فقط کره ای هارو دیدن .
با تکون خوردن توسط یونا به خودم اومدم « هوی یوری ، ای.این کیومی نیستت ؟ »
برگشتم سمتی که یونا بهش اشاره میکرد . این واقعا کیومیهه . یکی از دوستای انلاین مشترک من و یونا که خیلی راجب کره بهمون اطلاعات داده بود و کمکمون کرده بود ولی اخیرا چون هر سه تامون سرمون شلوغ بود از هم خبر نداشتیم .
وقتی به خودم اومدم دیدم دارم با کیومی حرف میزنم ، البته حرف که نه دارم تمام اسرار زندگیمو میگمم
یوری«ور ور ور ور .... اره خلاصه اول من خیانت کرده بودم ولی انداختم گردن اون هار هار هار بین خودمون بمو- وایسا چرا دارم اینارو میگممم ؟»
کیومی با تأسف نگاهی کرد و گفت «دقیقا ، سوال منم همینه ! چرا داری اینارو بهم میگی شیطان رجیم ؟»
سعی کردم به کره ای موادبانه عذرخواهی کنم «ببخشیدد جدیدا فکرم درگیرهه . راستی ، این مدرسه خیلی داغون بنطر میاد ، چیز خاصی نداره ؟ »
کیومی توضیح داد«درسته که به درد نخوره ، ولی اسم و رسمش برپاست . همونجور که میبینی هزینه تحصیل توش هم زیاده ساختمون مدرسه هم تر و تازه است . کلی بخوام بگم کلی اسم درست کرده برای خودش ، پس یسری امکانات مدرسه پولداری هارو داره مثل-»
یوری ویو
چند روزی از اومدنمون به کره میگذره و تو این روزا تونستیم به خونه مامانبزرگ یونا تو کره که چندماهیه خالیه نقل مکان کنیم . خوبیه اون خونه اینه که خیلی فاصله کمی تا مدرسه مون داره . مامان بزرگش گفت تا هرموقع که بخوایم میتونیم از اون خونه استفاده کنیم , و حالا میمونه مسئله کار ، خوب در واقع ما اصلا به کار فکر نکردیم و با پس انداز هامون و فمر اینکه میریم ایدل میشیم درست میشه اومدیم ، ولی الان قصد داریم چندتا کار پاره وقت جور کنیم .
و حالا مدرسه ، هردومون هیچوقت تو درس خوندن خوب نبودیم ، پی دنبال مدرسه درست حسابی نگشتیم و اولین مدرسه ای که دیدیم رو پیدا کردیم و الان روز اول مدرسه است. من کجام ؟ دارم به کندترین حالت ممکن مسواک میزنم تا یونا رو حرص بدم . یونا کجاست ؟ پشت در دستشویی داره فشار میخوره.
بلاخره از دستشویی بیرون اومدم و یونایی که داشت منو کتک میزد رو کنار گذاشتم .
«یکم بعد »
هومم ، لباس فرمشم بدک نیست (درحال نگاه کردن به خودش که یونیفرم تنشه و چرخیدن دور خود ) اره خوب خوشگله ولی یونیفرم قبلیمو تو فیلیپین ترجیح میدادم . اون دامنش بلند تر بود ، این بجوریه انگار میخوای لخت شی .
صدای داد یونا از پایین اومد «من دارم میرم اگر میخوای بیای فقط دو ثانیه وقت داری» کیفمو برداشتم و با تمام وجود دویدم.
«کمی بعد،مدرسه»
داشتیم با یونا تو حیاط مدرسه راه میرفتیم ، همه یجوری رفتار میکردن و داد میزدن «خارجی» که انگار تا الان فقط کره ای هارو دیدن .
با تکون خوردن توسط یونا به خودم اومدم « هوی یوری ، ای.این کیومی نیستت ؟ »
برگشتم سمتی که یونا بهش اشاره میکرد . این واقعا کیومیهه . یکی از دوستای انلاین مشترک من و یونا که خیلی راجب کره بهمون اطلاعات داده بود و کمکمون کرده بود ولی اخیرا چون هر سه تامون سرمون شلوغ بود از هم خبر نداشتیم .
وقتی به خودم اومدم دیدم دارم با کیومی حرف میزنم ، البته حرف که نه دارم تمام اسرار زندگیمو میگمم
یوری«ور ور ور ور .... اره خلاصه اول من خیانت کرده بودم ولی انداختم گردن اون هار هار هار بین خودمون بمو- وایسا چرا دارم اینارو میگممم ؟»
کیومی با تأسف نگاهی کرد و گفت «دقیقا ، سوال منم همینه ! چرا داری اینارو بهم میگی شیطان رجیم ؟»
سعی کردم به کره ای موادبانه عذرخواهی کنم «ببخشیدد جدیدا فکرم درگیرهه . راستی ، این مدرسه خیلی داغون بنطر میاد ، چیز خاصی نداره ؟ »
کیومی توضیح داد«درسته که به درد نخوره ، ولی اسم و رسمش برپاست . همونجور که میبینی هزینه تحصیل توش هم زیاده ساختمون مدرسه هم تر و تازه است . کلی بخوام بگم کلی اسم درست کرده برای خودش ، پس یسری امکانات مدرسه پولداری هارو داره مثل-»
- ۱.۸k
- ۱۳ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط