می نشستم

می نشستم
پشت چرخ ...
و تمام روز ....
نگاهم پایین
به ردِّ دوخت
حواسم به دستهایم
به گذرگاه ِ پارچه ...
گلستان گل و نقش
و لذت ِ نوازش ِ گاه گاه ِنسیم
بر شانه هایم
باید خیاط میشدم
سربه زیر و آرام
و صبور ... شغل خوبی بود
برای ندیدنت .....
.
.
.
.لیلا مومنی پور .
.
دیدگاه ها (۸)

همیشه فکر می کنم یک روز کنار یک درخت انار دوباره همدیگر را م...

.خانه‌های قدیمی هنوز هم بوی زندگی می دهند...هنوز هم واردشان ...

پدرم یادم داده بود نوار کاست پاره شده رو چسب بزنم و اگه توی ...

روزگاری درختی بود ، سبزِ سبز ... برگ داشت ، ریشه داشت و در ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط