تیمار

#تیمار
P=14
از روی یه دستم در اورد و من شوکه بهش گفتم
_گفتم نمیخوام لطفا..

تا خواستم ادامه بدم انگشتشو گذاشت روی لبم و گفت
+هیسسس

دیگه هیچی نگفتم زخممو پانسان کرد و یه پاکت دستم داد و رفت

داخل پاکت رو نگاه کردم لباس بود

لباس راحتیه خیلی خوشگلی بود برداشتم و پوشیدم
داشتم خودمو تو آینه نگاه میکردم که در باز

شد و جیمین با دیدن من سرجاش خشکش زد

سریع برگشتم سمتش و تند گفتم
_ممنون بابت همه چیز

چشماش برق زد و گفت
+خواهش میکنم عزیزم گوشیم رو جا گذاشتم

از روی میز گوشی رو برداشتم و بردم دادم دستش
رفت و من موندم و کلی حوصله سر رفته

توی کتابخونه یه کتاب انتخاب کردم و روی

کاناپه دراز کشیدم و شروع به خوندش کردم

نمیدونم کی خوابم برده بود و تا صبح هیچی نفهمیدم
با شنیدن صدایی که منو خطاب میکرد بیدار شدم
_خانم کوچولو
_پرستاره من
برگشتم سمت صدا که با بدن جیمین برخوردم
خودمو عقب کشیدم و گفتم
_من داشتم کتاب میخوندم چیشدد

+انقدرخسته بودی نفهمیدی که من اوردمت اینجا
چشمامو مالیدم و نیم خیز نشستم روی تخت
با صدای تقه خوردن به در جیمین گفت
+بیا داخل
یه میز بزرگ پر از صبحانه اوردن کنار تخت
( خب باید بگم که تیمار ۲۱ یا ۲۳ پارت داره و من بعد این ۲۱ یا ۲۳ پارت کلا پیجو پاک‌ میکنم چون نه لایک میخوره نه کامنت ، بازم ممنون که تا اینجا حمایتم کردید 😊🩷)
دیدگاه ها (۲۰)

سلاممممم بچه ها به یکی نیاز دارم که بتونه فیک پارتی یا فیک چ...

#تیمار P=13به سختی خودمو تمیز کردم چون دستم درد میکردتموم شد...

خون آشام من My vampire 🦇 part19 لوری: دوست پسرم ات: خب به عن...

ظهور ازدواج پارت ۴۱۲هر دو به پهلو و نزديك هم دراز کشیده بودي...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط