بعد از آن عشقی که در ما اتفاق افتاده است

بعد از آن عشقی که در ما اتفاق افتاده است
چشمهایت ظاهرا از اشتیاق افتاده است

فال لازم نیست، حتی از خطوط دست‌هات
می‌توان فهمید بین ما فراق افتاده است

سوختم اما وجودم روشنی بخش تو شد
قدر یک هیزم که آغوش اجاق افتاده است

این در و آن در زدن چیزی برای من نداشت
مثل گنجشکی که در دام اتاق افتاده است

ترس از این "دوستت دارم" به ما محدود نیست
در تمام شهر انگار اختناق افتاده است

درد دارد نقش عاشق‌پیشه را بازی کنیم
بعد از آن عشقی که در بند نفاق افتاده است
دیدگاه ها (۲)

واسه من سخته ندیدنه تو ولی نمیذارم که غرورمو بشکنیدیگه بسه ز...

پر میکشم از خودم تا به چشمهای زیبای تو برسم , پر میکشم از بغ...

ساده‌دلانه گمان می‌کردمتو را در پشت سر رها خواهم کرد!در چمدا...

تا به کی ، این دل دیوانه ، به تو رو بزند ؟عشق ، در پای تو اف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط