من

من
ڪوچـه هاے برگریزان
را نمی خواهم

وقتی
ڪه دوشادوش من دیگر نمی آیی
دیدگاه ها (۱)

دوستٺ دارمشبیہ رنگ نارنجی شهرای کہ عشقٺ در دل پاییزغوغا می‌ک...

این روزها هستی و نیستی و میانبیحواسی‌هاے معلقم قدم می زنی .....

شبْ چشمْدر سیاهی چشمانٺ مرا بیابچراغ دلٺ را روشن کنببین جز ه...

زیر نقاب ِکلماٺ فاجعہ‌اے نهان می‌دارمبہ زخم ِ خویش می‌گویم: ...

.#به عزراییل چشمانت بگو، مهلت نمی خواهم"به خشم ابروت دلخوشتر...

می خواهم با کسی بروم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط