چندشاتی جونگکوک طولانی

چندشاتی جونگکوک طولانی

part ۵

×قرارتون چطور بود؟

+مامان.. تو دیگه نه...

×چی‌گفتم‌مگه؟

+خودت میدونی این ازدواج‌اجباریه و هیچ ع ای بهش ندارم..

×ات بسته... باید ازدواج کنی

+خب من این ازدواج اجباری رو نمیخوام

×ات.. مجبوری

+برای چی؟

× چون سود شرکت بالا بره، برای سود باند...

+مسخرم کردین؟ میخواید بخاطر شرکت مزخرفتون زندگی من و قرار کنین؟

×ات.. من و پدرت هم ازدواجمون اجباری بود، ودی بعدش عاشق هم‌شدیم.. نگران نباش

+خستم‌کردین...

×فردا جونگکوک میاد دنبالت تا ...

تا مادر جونگکوک خواست ادامه حرفشو بگه ات گفت..

+میدونم.. انقدر نگو...

ات بلند شد و از اتاق خارج شد..
به سمت اتاق خودش رفت

لباساش رودعوض کرد
آرایشش رو پاک کرد..


روی تخت دراز کشید.

۱ ساعت بعد

در اتاق زده شد

+بله؟؟

-خانم.. پدر و مادرتون برای شام‌منتظرتونن...

+ نمیام.. گشنمه نیست،

-ولی خانم..

+همین که گفتم..

خدمتکار از اتاق بیرون رفت
دیدگاه ها (۵)

چندشاتی جونگکوک طولانیpart 6پرش زمانی فردا ۳ بعد از ظهرات وی...

چندشاتی جونگکوک طولانی،part 7جونگکوک جلوی در خونه ماشین رو پ...

چندشاتی چونگکوک طولانیpart 4جونگکوک و ات‌چیزی‌نگفتن...پدر ات...

چندشاتی جونگکوک طولانیpart 3+خودم همه اینارو میدونم،‌چرا دار...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

دوست پسر مافیایی

پست اولمه حمایت کنید ❤️

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط