تو چه بودی که دلم با دم تو دریا شد

...
تو چه بودی که دلم ، با دم تو دریا شد
با نگاهت غم من رفت و شبم معنا شد

شب‌شعری و دوچشمت شده آیینه من
پا به‌‌پا می‌کنم این‌ دل سر تو رسوا شد

آه از این‌لحظه دیدارکه به‌تو دل دادم
روز نه ! خواب شبم با نگهت رویا شد

باز به باران نگاهت تن من خیس شده
سر بوسیدن تو ، بین دو لب دعوا شد

بنویسم‌دوسه‌بیت تاکه‌به‌عشقت برسم
ای‌که‌تن‌پوش دل ازهجر شما شولا شد

سرد شد جان‌و‌تنم تشنه آغوش تو شد
گرم‌یک‌خاطره‌‌ مجنون‌تو‌ چون لیلا شد

تا تمام‌من از این‌شور تو شیدا ست بیا
که«ندا» یک‌غزل‌آورده‌ دلش‌ غوغا شد
#ندا
#سروده_های_عاشقانه
🆔 @RomanticPoem
دیدگاه ها (۴)

...آنقدر دوریم از هم هیچ کارم کار نیستحرف‌بسیار است اما وعده...

...آشفته‌کردی موی‌خود با ما چه‌ها نمی‌کنیبا خط ابروهای خود ج...

...اینجا برای خواندن غزل از عشق مجال نیستتو‌ نیستی و‌عاشقانه...

...غم تو مانده به دل کاش بدانم چه شدهگرچه در جان منی جان جها...

فرزانه صیاد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط