اینجا دانشگاه اصفهانه

اینجا دانشگاه اصفهانه...
جایی که من تمام نوجوانیم وقتی از کنار نرده هاش توی هزارجریب رد میشدم خودم رو دانشجوی اینجا تصور میکردم...
کاردانی و کارشناسی علوم آزمایشگاهی من توی دانشگاه های دیگه ای گذشت...
الحق هم خوب و خوش گذشت... علی الخصوص کاشان...
بعدش دیگه من اون الهام قبل نبودم...
دیگه آرزوم دانشگاه اصفهان نبود...
حالا دلم میخواست برم خیابون حافظ، چسبیده به میدون امام و حوزه علمیه اصفهان درس بخونم...
و رفتم...
و بدون شک بهترین سالهای عمرم رو توی مدرسه علمیه بانو مجتهده امین (ره) گذروندم...
پنج سال بعد دانشجو شدم باز...
اینبار کارمند_ دانشجو... و اومدم دانشگاه اصفهان...
جایی که آرزوهای بچگیم رو یادم میاورد☺️
هیچی ازش نفهمیدم از بس بین بیمارستان و دانشگاه در حال دویدن بودم...
اما الان باز دانشجوی این دانشگاهم...
اینبار دکتری و حالا در حال نوشتن رساله...
حالا چهل سال رو رد کردم...
دارم آرزویی که سالها توی ذهنم بود زندگی میکنم...
راستش نمیدونم وقتی ازم میپرسند فلسفه رو بیشتر دوست دارم یا آزمایشگاه...
من هردوتاش رو دوست داشتم همیشه...
همون اندازه که کار توی بیمارستان با همه سختی ها و دوندگیهاش رو دوست دارم، غرق شدن توی مباحث سخت فلسفی منو سیراب میکنه و همون اندازه خوندن تفسیر و اخلاق و فقه و اصول توی حوزه...
و راستش عجیب آدم خوشبختیم...
چون تموم آرزوهای کودکیم رو توی چهل سالگی عملی شده دیدم...
حالا به سبک اون دختر سرخوش...
بی نظیییییرههههههه... محشرهههههههه...
خدایا شکررررررتتتتتت😂😂😂
#الهام_جعفری
#ممنوعه
دیدگاه ها (۶)

گاهی فقط دلم کمی آرامش می‌خواهد...دور از تمام دغدغه های بی ا...

همه دوراتو که بزنی برمیگردی سر خونه اول...انگار واقعا دنیا گ...

نمیدونم چه نسبتی هست بجز نسبت عمه و بچه برادر بین من و نازنی...

بعضی از غمها مال خود آدم است...مال خودِ خودِ آدم...مثل آن وق...

تک پارتی درخواستی

سناریو (توله سگ های قهرمان) ورژن ورژن txt پارت ۱راوی: خب م...

●بال های سیاه و سفید○ادامه ی پارت 17

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط