سال عجیبی بود

سال عجیبی بود

یه اتفاقایی افتاد که موهام سفید شد

یه اتفاقایی هم افتاد که دلم خوش شد

الان که۲۴سالم شده دیگه فک میکنم خیلی دیره واسه بعضی چیزا
فک کنم دارم میترسم از۲۵سالگی و ۳۰سالگی و بعدش...

هفتمین تولدیه که اینجا هستم
ولی دیگه هیچ دوستی از همون دوستای هفت سال پیش کنارم نیست...

۹۹.۱۱.۱۴
دیدگاه ها (۵)

میدونی چه عذابیه نبودنت...نامردمن چه گناهی داشتم که تقاصش زن...

پیراهن سفید گل گلیمو میپوشموایمیسم جلو آینه و به خودم نگاه م...

176 نفر وروح همه ما سقوط کرد..‌🖤۶:1999.10.18#هیچ#غم#176

یک سال قبلهمین دقایقآنها با همه امیدها و رویاهایشانزنده بودن...

سناریو/بخاطر تو/پارت معرفی

پارت : ۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط