فیک پدرخوانده

P1

ته ویو*
امشب به اصرار پدرم دارم میرم پرورشگاه چون برای یکی از ماموریت های پدرم من باید بچه داشته باشم
حالا چرا شب؟ چون مافیاهای بزرگی هستیم کسی نباید تشخیصمون بده
وارد پرورشگاه ویکتوریا شدیم
به اتاق A1 رفتیم(دوستان قبلا پرورشگاه رفتم برای همین اطلاع دارم)
علامت هیونامدیرپرورشگاه:~
~کسی از بین بچها به دلتون نشست ارباب؟
_اهه نه همشون احمقن
تمام اتاق هارو دیدیم هیچکدوم به دلم نشست فقط میمونه اتاق آخر
ات ویو*
تمام بچها خواب بودن ولی من خوابم نمیومد و محو ستاره ها و ماه شده بودم
ته ویو*
در آخرین اتاق رو باز کردم یهو چشمم به یه دختر با جسه ی کوچولو صورت بی نقص و چشمای زیبا خورد
اون یه الهه بود
~ات تو چرا هنوز بیداری؟
+ببخشید خانم هیونا(میره سمت تختش و آروم دراز میکشه)
حتی صداشم مثل فرشته هاس
~از اینور بفرمایید جناب
*رسیدن به دفتر مدیر*
_من اون دختر رو میخوام
+کدوم ارباب؟
_فک کنم اسمش ات بود
~ولی ما بچه های بهتری نسبت به اون داریم
_از کِی تاحالا تو باید برای من تصمیم بگیری؟
~ببخشید ارباب. فردا ساعت ۹ بیاید تا هزینه رو پرداخت کنید و ات رو ببرید
_هوم اوک بای
~خدانگهدار
سوار ماشین شدم و به سمت بار معروف بوتشس
رسیدم و یه ویسکی صددرصد گرفتم
تو فکر ات بودم که دخترای هرزه دورم جمع شدن و یکیشون اومد روی پام نشست

میدونم بد شده ببخشید 💔
شرایط برای پارت بعد
ᴸⁱᵏᵉ:¹⁰
ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ:⁵
دیدگاه ها (۲۲)

فیک پدر خوانده

های بیبی هام امروز هردرخواستی(رمان ، تکپارتی ، چندپارتی ، سن...

خب خب رمان جدید داریم اول معرفی هارو بخونید و بعدش بگید ادام...

جیمین فیک زندگی پارت ۸۸#ویوجیمین ات داشت یا مدیر حرف میزد و ...

سلاممم🎀🎀🎀ویو ات: منتظر بودم که تهیونگ غذا رو بیارهتق تق تق ا...

( چرا من؟)بخشش یا نفرت ات بین دوراهی سختی گیر کرده زندگیش خا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط