قایقی ساخته ام

قایقی ساخته ام..
جنسش از راز و نیاز
بادبانش از صبر، دکلش از ایمان
در شبی مهتابی _
سفری دور و دراز، می کنم از لب دریا آغاز
دل به امواج بلا خواهم داد...
اگرم ساز مخالف زند و باد به همراهی طوفان خواهد
که مرا منصرف از راه کند..
راه بیراهه کند، مضطر و درمانده کند
.. باکی نیست
من به همراه دعایی دارم
و به دل قطب نمایی دارم
و اگر در طی راه،،
به عنادی شکند ز ورق امید مرا گردابی
.. باز اندوهی نیست
بازوانی دارم
میزنم آب و شنا می کنم و میدانم....
که «« خدایی »» دارم...
...اگر خسته شدم دست گیرد بی شک....
...و به ساحل برساند به یقین
دیدگاه ها (۱۵)

یادمان نیست کجا صحبت بی دردی شد؟اولین بار کجا نوبت نامردی شد...

به افتخار همسران چادرینیشخندی زد و گفت:مگر این معشوقه دلبری ...

خدای خوبم امروزروزچهار شنبه است هفتمین روز رمضان دلم می خواه...

میخــــــــــوام دعــــــــــــا کنــــــــــــمنه برای خـــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط