تو به من خندیدی

🍏 تو به من خندیدی
🍃 و نمی دانستی
🍏 من به چه دلهره
🍃 از باغچه ی همسایه
🍏 سیب را دزدیدم
🍃 باغبان از پی من تند دوید
🍏 سیب را دست تو دید
🍃 غضب آلوده به من کرد نگاه
🍏 سیب دندان زده
🍃 از دست تو افتاد به خاک
🍏 و تو رفتی و هنوز
🍃 سالها هست که در گوش من آرام آرام
🍏 خش خش گام تو تکرار کنان
🍃 می دهد آزارم
🍏 و من اندیشه کنان
🍃 غرق این پندارم
🍏 که چرا خانه ی
🍃 کوچک ما سیب نداشت ...

✍ 🏻 #حمید_مصدق ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
دیدگاه ها (۳)

خـــداونداازدوستــیِ مــا مقـداری را بـرای فــرداکــنار بگـذ...

زن پسرعموم زنگ زده به عموم گفته:حمید خیلی عوض شده احساس میکن...

وقتی برف بود از مدرسه برمیگشتیمتو کفشامون پر آب بود و سریع م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط