مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

قدم زدن ولیعصر توی بارون نیمههای آبان خیلی دوست د

[°قدم زدنِ ولیعصرُ توی بارونِ نیمه‌های آبان ، خیلی دوست داشت ؛
یه روز بی‌هوا بلند شد و
همون پیرهن چارخونه پاییزیَ رو پوشید و روونه‌ی کوچه و خیابون شد ‌.
بارونی بود هوا ؛
مثلِ احوالاتِ اکثرِ روزاش .!
قبل‌ترا عادت داشت به درختا و دیوارنوشتا و آدمای رنگی‌رنگیِ اون خیابون نگاه کنه اما حالا ، دست به جیب ،
فقط به نوکِ کفشاش خیره شده بود و قدم به قدم حسرت می‌خورد که چرا این جبرِ جغرافیایی پاشُ از روی خرخره‌شون برنمی‌داره که الان نمی‌تونن شونه به شونه و دست توی دستِ همدیگه این مسیرو قدم بزنن :)
با بارشِ اولین قطره‌ی بارونِ آبانی روی موهای فرفریش و
افتادنِ یه برگِ نارنجی درست جلوی پاش ،
ترجیح داد پیش از اینکه بغـض راهِ نفسشو بگیره ، بلند بلند اون تیکه از آهنگِ درحالِ پخش رو تکرار کنه ؛
"وسطِ این خیابونا ؛
دور از تو من جون و تنم مـرد =)☁️🌱"°]


•••
#عاشقانه_خاص#بیو#سریال#موزیک#تکس#کلیپ#ادیت#زیبا#سردار #دلها#سینمایی#گل#پروفایل#رستوران#غذا#محلی#لایک#شات#فالو#زیبایی#طبیعت#کیک#استان#آبشار#مشاوره#کنکور#معرفی_کتاب#سال_نوروز#مذهبی#محرم#گربه
#گل_پیچک
دیدگاه ها (۰)

[°‏دلم می‌خواد می‌تونستم همین الان بهش زنگ می‌زدم میگفتم «بب...

[°اصلش اینه الان پاشۍ بیاے بگے:تو سردت نیست؟!منم‍ بگم‍: م‍َن...

میدونستی ازاون شب دیگه خورشید طلوع نمیکنه یادیگه بارون نمیاد...

[°- اونجا که تو فیلم ‹‍ شبی که ماه کامل شد ›هوتن شکیبا میگه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط