وقتی از دست دوست پسرت به خاطر مافیا بودنش فرار میکشه و بع
وقتی از دست دوست پسرت به خاطر مافیا بودنش فرار میکشه و بعد از ۴ سال می بینتت
جیمین : خشکش میزه یه جا ولی میگه بگیرنت و بیارنت پیشش
جونگ کوک : وقتی می بینتت میدو طرفت و بغلت می کنه و به زور می برتت
جین : از دور میبینتت و وقتی میبینه خوشحالی زیر لب میگه
جین : خیالم راحت شد
جیهوپ : چشم توی چشم میشید و کاری می کنه که به طرفش بری و میکشونتت توی ماشین
آرام : داشتی قدم می زدی توی خیابونا کم کم هوا تاریک میشه وقتی میری سمت خونه تون هیچ کس اون اطراف نبود پس با دستمال دور دهنت و میگره و از هوش میری وقتی به هوش میای میگه
آرام : واسه یه خانم زیاد خطرناک نیست این موقعی شب داره پیاده روی میکنه
تهیونگ : داشتی با گوشیت توی کوچه بازی میکردی که تلفنت زنگ خورد شماره ناسناس بود برمیداری گوشی و از پشت احساس میکردی یکی بغلت کرده و میگه الو خانم کیم ات و میبرتت
شوگا : توی پارک بودی ساعت ۸ بود دیگه هیچ کس نبود داشتی میرفتی خونه که از پشت دهنت و میگیره و میگه
شوگا : من و یادت میاد
جیمین : خشکش میزه یه جا ولی میگه بگیرنت و بیارنت پیشش
جونگ کوک : وقتی می بینتت میدو طرفت و بغلت می کنه و به زور می برتت
جین : از دور میبینتت و وقتی میبینه خوشحالی زیر لب میگه
جین : خیالم راحت شد
جیهوپ : چشم توی چشم میشید و کاری می کنه که به طرفش بری و میکشونتت توی ماشین
آرام : داشتی قدم می زدی توی خیابونا کم کم هوا تاریک میشه وقتی میری سمت خونه تون هیچ کس اون اطراف نبود پس با دستمال دور دهنت و میگره و از هوش میری وقتی به هوش میای میگه
آرام : واسه یه خانم زیاد خطرناک نیست این موقعی شب داره پیاده روی میکنه
تهیونگ : داشتی با گوشیت توی کوچه بازی میکردی که تلفنت زنگ خورد شماره ناسناس بود برمیداری گوشی و از پشت احساس میکردی یکی بغلت کرده و میگه الو خانم کیم ات و میبرتت
شوگا : توی پارک بودی ساعت ۸ بود دیگه هیچ کس نبود داشتی میرفتی خونه که از پشت دهنت و میگیره و میگه
شوگا : من و یادت میاد
- ۳.۸k
- ۲۸ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط