مثل کودکان خیابانی سر چهار راه ها منتظرت می ایستم ؛با دستمالِ گریه برق می اندازمبه چشم هایی که از دوری ات مات و کدر شده است !تمام چراغ های شهرزیر پایم سبزمی شود؛تو امّا عبور نمی کنی...!