عاشقانه میگویند
عاشقانه میگویند
عاشقانه میخوانند!
عاشقانه.....
کدام عشق؟
خیابان ها محل عبورِ اجسادی شده است
که فقط به بوی عشق زنده اند و
نمیتوانند لمسش کنند!
همچون پرندگانی در قفس
که
شیشه های انتظار را ناخن میکشند و
خودشان سرسام میگیرند و
به گوشه ی کافه ها پناه میبرند!
که کوچه های باران خورده ی پاییزی را
فقط ببینند و
خیال عاشقی کنند!
که آه چقدر تنهاییم!
برای کدامین یار رفته؟
در یک گور دسته جمعی
نفس به نفس هم زنده ایم و باز ؛
چقدر تنهاییم...
کودکِ تنهاییِ ما با گرفتنِ دست هیچ بشری پیر نمیشود!
شاید بخوابد،
شاید مشغول بازی شود،
شاید ساکت باشد،
اما هرگز نمیمیرد...
روزی بیدار میشود و
باز بهانه میگیرد...
ما تا همیشه تنهاییم " تنها "
عاشقانه میخوانند!
عاشقانه.....
کدام عشق؟
خیابان ها محل عبورِ اجسادی شده است
که فقط به بوی عشق زنده اند و
نمیتوانند لمسش کنند!
همچون پرندگانی در قفس
که
شیشه های انتظار را ناخن میکشند و
خودشان سرسام میگیرند و
به گوشه ی کافه ها پناه میبرند!
که کوچه های باران خورده ی پاییزی را
فقط ببینند و
خیال عاشقی کنند!
که آه چقدر تنهاییم!
برای کدامین یار رفته؟
در یک گور دسته جمعی
نفس به نفس هم زنده ایم و باز ؛
چقدر تنهاییم...
کودکِ تنهاییِ ما با گرفتنِ دست هیچ بشری پیر نمیشود!
شاید بخوابد،
شاید مشغول بازی شود،
شاید ساکت باشد،
اما هرگز نمیمیرد...
روزی بیدار میشود و
باز بهانه میگیرد...
ما تا همیشه تنهاییم " تنها "
- ۳۲۶
- ۱۹ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط