ما بزرگ شدهایم اما گوشهای از وجودمان دخترکی تشنهی جست

ما بزرگ شده‌ایم، اما گوشه‌ای از وجودمان دخترکی تشنه‌ی جست و خیز و شیطنت را پنهان کرده‌ایم.
هنوز هم وقتی از کنار مزون‌های لباس عروس رد می‌شویم، دلمان ضعف می‌رود و کاملا خام و کودکانه تصور می‌کنیم؛ که پوشیدن این لباس، یک رؤیای بزرگ و زیباست. هنوز هم دوست داریم ملاحظه‌ی سنمان را نکنند و به‌جای عطر و روسری، برایمان عروسک‌ بگیرند، و اگر تعارف نداشته باشیم، بدمان نمی‌آید گوشه‌ای بدون دغدغه بنشینیم، همبازیِ بچه‌ها شویم و با وسایل پلاستیکیِ رنگی، چای دم کنیم و غذا درست کنیم و مهمانی‌های خیالی بگیریم.
ما بزرگ شده‌ایم، ولی روحمان دخترکی کوچک و پر شر و شور مانده که جایی دور از چشم آدم‌ها، در کوچه‌ پس‌کوچه‌های بن‌بست و سردرگم ذهنمان، معصومانه و با چشمان اشک‌آلوده ایستاده، عروسکش را بغل گرفته و منتظر است ما هر از گاهی برگردیم و با او بازی کنیم.
بر نمی‌گردیم که دلگیریم،
بر نمی‌گردیم که غمگینیم،
بر نمی‌گردیم که حالمان خوب نیست...
.

🖋️نرگس_صرافیان_طوفان
دیدگاه ها (۲)

ما هردوآدم‌های از عشق ترسيده ای بوديم كه پشت ديوار بلند غرور...

کاش خودخواهی را بلد بودی؛مرا فقط و فقط برای خودت میخاستی٬ خو...

#دلنوشته #غمگین #دلشکسته #تنهایی #دپ #سنگین #عکس_نوشته👌 #خاص...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط