part
part;3
;) گیسو کمند #ضعف داشتم و ب ی نقطه نامعلوم خیره بودم دستم میسوخت و نبض میزد بزار دستام باز بشه میدونم اون چش ابیرو چیکارش کنم
نمدونم کدوم گوری بود خبر مرگش اصلن
خیلی دوس داشتم گریه کنم اما بقول مامانم این غرور کاذبم اجازه نمیداد
خیلی میخاستم بخودم مسلط باشم اخه مگ میشه مگه داریم
دست رو دست بزارم باهام هر کاری میخان بکننن
ن امکان نداره
خیلی سعی میکردم این طنابارو باز کنم اما مقاوم تر بودن مچ دستام زخم شده بود و بد میسوخت ورم کرده بود انگار بدرک
با داد گفتم ؛کسی نیست یکی کمکم کنه اهااااای خبر مرگتون
انقدر صندلیو تکون میدادم که کم مونده بود ی جا با مخ برم کف انباری ولی خداروشکر خودمو کنترل کردم
و ادمه دادم :مرتیکه بیشعور کجایی پ هان دستای منو باز کنید نشونتون میدم بزدلا
بیااااااین باز کنید این لامصبو اهاااای من باید برم هه با دوتا امپول هیکل گنده کردن و اسمشونو گڋاشتن مرد ددد
ادم باشید ادم این چ رفتاریه دستای منو بستین
ن انگار صدامو نمیشنون ک با تمام توان جیغ زدم ؛عااااااااااااا
د لعنتی بیاین دیگ
گوشام سوت کشید از جیغم
که در به طرز وحشتناکی تاراک باز شد اون غول بیابونه بود همون که منو دزدیده
اب دهنو بزور قورت دادم واقن اون لحضه ترسیدم خیلی غضب ناک نیگام میکرد ن کمند خودتو کنترل کن الان نباید وا بدی بدتر میکنی و دور برش میداره
با قدمای محکم امد طرفم با داد گفت ؛چرا انقدر جیغ جیغ میکنی خفه شو دیگه کاری نکن ک پشیمون بشی دختر جون
ک عصبی با نفرت غریدم ؛مردک حرومزاده لقمه حروم
که انگار اتیش ریختم رو هیزم جوری بسمتم امدو فکم و گرف ی لحضه نفسم رف
و غرید ؛چه گوهی خوردی الان ؟هاان""!!!
دوباره تکراشون کن
که اب دهنمو انداختم رو صورتش که لحضه بعد نیم رخ چپم
بی حس شد و اتاق دور سرم چرخید و فک کنم گوشه لبم پاره شد
از اون دخترایی نیسم که با ی سیلی بیهوش شم ن ولی خیلی محکم بود
در حالی که عقب عقب میرفت گفت؛برو خداتو شکر کن که اراد گفته دست بت نزنم وگرنه مادرتو کفن پوش میکردم و درو بطرز بدی بست که بادرد چشامو بستم خدایا اینجا دیگ کجاست اشک سمجی از گوشه چشمم سر خورد افتاد روی پام
گیج میزدم و سرم و نیم رخم بد درد میکرد *****
نظرایاد نره
نویسنده ؛بوسه :)
;) گیسو کمند #ضعف داشتم و ب ی نقطه نامعلوم خیره بودم دستم میسوخت و نبض میزد بزار دستام باز بشه میدونم اون چش ابیرو چیکارش کنم
نمدونم کدوم گوری بود خبر مرگش اصلن
خیلی دوس داشتم گریه کنم اما بقول مامانم این غرور کاذبم اجازه نمیداد
خیلی میخاستم بخودم مسلط باشم اخه مگ میشه مگه داریم
دست رو دست بزارم باهام هر کاری میخان بکننن
ن امکان نداره
خیلی سعی میکردم این طنابارو باز کنم اما مقاوم تر بودن مچ دستام زخم شده بود و بد میسوخت ورم کرده بود انگار بدرک
با داد گفتم ؛کسی نیست یکی کمکم کنه اهااااای خبر مرگتون
انقدر صندلیو تکون میدادم که کم مونده بود ی جا با مخ برم کف انباری ولی خداروشکر خودمو کنترل کردم
و ادمه دادم :مرتیکه بیشعور کجایی پ هان دستای منو باز کنید نشونتون میدم بزدلا
بیااااااین باز کنید این لامصبو اهاااای من باید برم هه با دوتا امپول هیکل گنده کردن و اسمشونو گڋاشتن مرد ددد
ادم باشید ادم این چ رفتاریه دستای منو بستین
ن انگار صدامو نمیشنون ک با تمام توان جیغ زدم ؛عااااااااااااا
د لعنتی بیاین دیگ
گوشام سوت کشید از جیغم
که در به طرز وحشتناکی تاراک باز شد اون غول بیابونه بود همون که منو دزدیده
اب دهنو بزور قورت دادم واقن اون لحضه ترسیدم خیلی غضب ناک نیگام میکرد ن کمند خودتو کنترل کن الان نباید وا بدی بدتر میکنی و دور برش میداره
با قدمای محکم امد طرفم با داد گفت ؛چرا انقدر جیغ جیغ میکنی خفه شو دیگه کاری نکن ک پشیمون بشی دختر جون
ک عصبی با نفرت غریدم ؛مردک حرومزاده لقمه حروم
که انگار اتیش ریختم رو هیزم جوری بسمتم امدو فکم و گرف ی لحضه نفسم رف
و غرید ؛چه گوهی خوردی الان ؟هاان""!!!
دوباره تکراشون کن
که اب دهنمو انداختم رو صورتش که لحضه بعد نیم رخ چپم
بی حس شد و اتاق دور سرم چرخید و فک کنم گوشه لبم پاره شد
از اون دخترایی نیسم که با ی سیلی بیهوش شم ن ولی خیلی محکم بود
در حالی که عقب عقب میرفت گفت؛برو خداتو شکر کن که اراد گفته دست بت نزنم وگرنه مادرتو کفن پوش میکردم و درو بطرز بدی بست که بادرد چشامو بستم خدایا اینجا دیگ کجاست اشک سمجی از گوشه چشمم سر خورد افتاد روی پام
گیج میزدم و سرم و نیم رخم بد درد میکرد *****
نظرایاد نره
نویسنده ؛بوسه :)
- ۱۰.۹k
- ۱۲ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط