پارت شستوسوم رمان مرگ وزندگی

پارت شستوسوم رمان مرگ وزندگی:


بعدازانتخاب کردن چنتاازلباسابع طرف اتاق پروف رفتم همین که رسیدم بع اتاق باهول وذوق لباسامودرآوردم تابپوشمشون انقدری ذوق داشتموخوش حال بودم که اصن نمیتونم توصیفش کنم من روزعروسی میخوام چیکارکنم فک کنم اونوقت دیگه بال درمیارم
دیدگاه ها (۱)

ادامه پارت شستوسوم رمان مرگ وزندگی:لباسروخریدیم وازمرکزخارج ...

هرگاه زندگی راجهنم دیدی سعی کن پخته بیرون بیای سوختن راهمه ب...

پارت شستودوم رمان مرگ وزندگی:مامانم ایناهمون روزقبول کردن کع...

ادامه پارت شستویکم رمان مرگ وزندگی:+من دیگه طاقتشوندارم_چشما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط