پارت

#پارت_49

همینطور نگاش کردم که حرصش در اومده غرید ..

+قصد حرف زدن نداری پاشم برم ..‌

- میگم ،، خب اون روز علیسان زنگ زد گف بیا اینجا من تحقیرت کنم بعدش دیگه دنبالتون نمیاییم ، منم قبول کردم ، بعدش بهمو کوبوند بعدش که کارش تمون شد زدم ریدم لهشون ، الانم در خدمت شمام....

خیلی خلاصه و راحت و با خونسردی حرفامو زدم ، نگاش کردم ، یهو بعد مدت ها ترسیدم حاجی انقد قیافش ترسناک شده بود ، قرمز شده بودو با همون چشمای درشتش نگام میکرد ،،،

- کار بدی کردم ؟¿

+( داد زد ) نع بابا کار بد چیه کاد بدو من احمق کردم کع وقتی داشتی میرفتی نپرسیدم کدوم گوری داری میری ، نگفای میری میزنن میکشنت بعد من چه خاکی باید توی سرم بکنم ، اصلا میددنی توی این چن ساعت دلم کجا ها رف ....

- حالا که اینجا

یهو زد زیر گریه و محکم بغلم کرد ، گند زده بودم ، اما یه فکری دارم ، دیردز توی شهر بازی واسش ابنبات گرفتم یادم رف بهش بدم ، الا بهش ابنبات میدم باهام اوکی میشه ،،، اروم از توی بغلم بیرون کشیدمش و آبنباتو دادم بهش ، یه نگا به ابنبات کرد یه نگا به من ، فوری ابنباتو گرفت و گذاشت توی دهنش ، بعدش یه بوس خیلی سریع از گونم کردو به خوردن ابنباتش ادامه داد ، شبیه بچه ها میشد ، دلم براش رفته بود گه انقد کیوته ....

+ راستی فردا شب باید بریم عمارت بابا بزرگما..

- خوب یادم انداختی

+ اره دیگه ، ببینم چی کار میخوای بکنی

- چی کار قراره بکنم ؟¿
دیدگاه ها (۴)

#پارت_50عصبی نکام کرد که خودم فهمیدم دوباره ریدم ،،، + قراره...

#پارت_51صب پاشدیمو یکمم کار مارارو جم و جور کردم کع ساحل خان...

#پارت_48راه افتادم به سمت خونه ، لعنتی جای سوختگی خیلی بیش ا...

#پارت_47قهقه زدمو گفتم ...- اخرین بارت باشه بهش میگی هرزه ، ...

نام فیک: عشق مخفیPart: 53ویو جیمین*با نوازش کردن موهام توسط ...

ماه خونین🥀❤️‍🔥خوناشام : پارت دوم

ویو تیهونگ : داشتم خو خیابون پس کوچه ها قدم میزدم که یه دختر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط