ازدواج اجباری

پارت 39
╭─━━━━━─╯ تخیلات جایے خوب نیست بیب ..!
پس توش ؋ـرو نرو ..! ╰─━━━━━─╮

ات : من واقعا منظورتونو نمیفهمم..!
یونا : خوبم میفهمی..اوپا..دروغ میگه
جیمین : بریم تو ..معلوم میشه .!

جیمین و یونا رفتن تو :
جیمین : ات یونا چی‌میگه‌؟
یونا : کار..خودش بود اوپا..حق..حق و
اومد نزدیک ات و موهاشو کشید‌.
ات : ایی.ی...ولم کن...
ات هم یونا رو هل داد و یه سیلی زد بهش ( افرین دخترم🗿🥲)
یونا : حق..اوپا..
ات : خفشو..فقط خفشو
فک کردی من بازیچه دست تو و جیمینم‌که هر موقع خواستید کتکم بزنید ؟
ها ؟
جن..ده خانم ک..ص..کش فک کردی گوز کدوم کو..نی ؟
ها ؟
انقدر که مثل هر...زه ها گریه میکنی ؟
جیمین‌: ات دهنتو ببند
ات: من دهنمو ببندم یا این یونا جونت ؟
هوم ؟
اقای پارک جیمین فک کردی خیلی زرنگی ؟
فک‌کردی چون وارث چند تا شرکت پولداری که بابات بهت داده خیلی زرنگی؟
نه .‌‌!
اشتباه فک کردی
خنگ‌ترین ادمی که تو عمرم دیدم تویی
میدونی چرا ؟
چون یه هر..زه فقط بخاطر پول باهاته
میدونی ؟
من هرچی کشیدم بخاطر تو و این هر..زست ( با داد و گریه )
هوم ؟
یه بار به من اعتماد کردی ؟
یه بار به این یونا گفتی مدرکی داری که ثابت کنی ات اینکارو کرده ؟
تو نکردی ..
نکردی
نکردییی ( با داد و‌گریه )
چون میخاستی من عذاب بکشم ..!
از این به بعد هم من دیگه ساکت‌‌نمیونم
تو دیگه نمیتونی منو عذاب بدی ...!
فهمیدی ؟
حالا یونا خانم هر...زه مادر ..ج...نده مدرکی داری که ثابت کنی من بهت زنگ‌زدم ؟
بنظرت ارزش داری که من بهت زنگ‌بزن ؟
هوم ؟
دیدگاه ها (۱۵)

ازدواج اجباری

ازدواج اجباری

عاممم بچه ها ببخشید من تا ۳روز نمیتونم رمان بنویسم:-)بخاطر ا...

#عشق_مافیایی پارت سیاونو بست به یه تخت لختش کرد و اومد سمته ...

سناریو: (وقتی دوست دارن ولی تو....)وقتی دوست دارن ولی تو دوس...

پارت ۱۹چند مین بعد ات: خب من حاضرم... 🤯🤯جیمین: چیه... چیزی ر...

پارت ۲۰ات: اخ جیمین سرشو از تو گردن از بیرون میاره جیمین: بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط