در کودکی برایمان قصه میخواندند تاخوابمان ببرد خوابمان ه

در کودکی برایمان قصه میخواندند تاخوابمان ببرد ، خوابمان هم برد.
بزرگتر که شدیم برایمان قصه می‌خواندند تا از خوابی که‌ دنیا تدارکش را برایمان دیده بود بیدار شویم و بیدار بمانیم.
خوابیدیم و بیدار شدیم
در هزارتوی این دنیا گم شدیم و باردیگر راه‌مان را پیدا کردیم
و در تمام این لحظات
قصه‌گو هایمان بیدار بودند
بیدار ماندند
تا برایمان از هرآنچه که ندیده بودیم
هر آنچه که نشنیده بودیم قصه بگویند
و ما به قصه‌ها و قصه‌گوهای دنیا
بدهکارماندیم...
دیدگاه ها (۲)

در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می‌کنند اما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط