من دستهای مهربان خدا را احساس میکنم وقتی که عشق میبی

من دست‌های مهربانِ خدا را احساس می‌کنم، وقتی که عشق می‌بینم،
لبخند می‌بینم،
شعور می‌بینم.
وقتی که آدم‌ها را می‌بینم که همدیگر را دوست دارند، نگران همدیگرند و از هم مراقبت می‌کنند.

وقتی که خورشید طلوع می‌کند، ستاره می‌درخشد، ابر می‌بارد.
وقتی پرنده‌ای در آسمان -بدون ذره‌ای خطا- پرواز می‌کند.
وقتی از طعم شگفت‌‌انگیز میوه‌ای لذت می‌برم، وقتی از تماشای منظره‌ی بی‌نظیری به وجد می‌آیم، وقتی به نقطه‌ای خیره می‌مانم و به داشته‌هایم فکر می‌کنم، وقتی به یاد می‌آورم که در راه رسیدن به خواسته‌ها و اهدافم، آن‌زمان که داشتم تلاش می‌کردم و کفایت نمی‌کرد، چقدر حضور و نور و حمایتش را احساس می‌کردم و چقدر آرام می‌شدم که خدا هست.

چقدر دوستش دارم!
کاش می‌شد بوسه زد به گونه‌ها و دست‌های مهربان او، محکم در آغوشش گرفت و فریاد زد: «دوستت دارم، خـُــدای بی‌همتای من! خیلـــی دوستت دارم.»
#مثبت_گرایی #مثبت_بیندیشیم #عشق
#انرژی #انرژی_بخش #انرژی_درمانی #انرژی_مثبت
دیدگاه ها (۱۵)

به خودت بیالیاقتِ تو بیشتر از این هاست که توقف کنی و خودت را...

عبارت تاکیدی امروز : کامنت کن ؛ من ایمان دارم بهترین کارها ب...

زمین و آسمان مسخر شماست..تنها فرمانروای هستی خداست وبس.کامنت...

خیال بافی نکن، زندگی کنبهانه نیاور، انجام بدهتردید نکن، جستج...

عشـق تحقیر شده 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟒︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵‌‌...

پارت دوازدهم رمان برادر های ناتنی من: هوسوک، که همیشه پرانرژ...

تکپارتی متیو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط