وقتی بچه بودم زنگ یه خونه رو که میزدم در نمیرفتموامیستاد

وقتی بچه بودم زنگ یه خونه رو که میزدم در نمیرفتم،وامیستادم تا صاحبخونه در رو باز کنه بعد قدم زنان از جلوش رد میشدم!
اونم محاسبه میکرد با خودش میگفت کسی که زنگ رو زده الان رسیده سر کوچه پس این نیست!
از همون طفولیت علم فیزیکم خوب بود
دیدگاه ها (۵)

من + تو = ما تو + اون =عن يه همچين آدم منطقي هستم من !

ﭘﺴﺮ : ﺳﻼﻡ ﮔﻠﻢ ﭼﻄﻮﺭﯼ؟ﺩﺧﺘﺮ: ﺳﻼﻡ ﺍﺻﻦ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺑﺮﺍﻡ ﺧﺎﺳﺘﮕﺎﺭ ﺍﻭﻣ...

عکس منم میتونه کاوره خیلیا باشه^_^ولی زشتم میفهمی ؟ زشت...!!...

خدایا!به آنچه که دادی تشکر!به آنچه که ندادی تفکر!به آنچه که ...

پارت شانزدهم قشنگام ببخشید پارت قبل رو کم گذاشتم تو ماشین بو...

چند پارتی ☆p.1۲۱ نوامبر پنجشنبه شب ساعت ۲۰سی و یک دقیقه هوا ...

«از کوچه که پیچیدی...»بارون تازه بند اومده بود. کوچه‌ها هنوز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط