وصال

شاید که تو را داشتن ای عشق محال است !
اینگونه که ایام خوشی  رو به زوال است 
در مملکت تشنه ی من بوسه حرام است 
خونریزی و دل سنگی بسیار حلال است 
یک روز بیا آنچه دلم خواست همان شو ...
یک روز که در تذکره ها روز وصال است 
می خواهمت انگار نه انگار ، تو را در _
آغوش گرفتن  پس از این  خواب و خیال است 
از بخت بدو شیطنت چشم تو شیطان 
سیبی که به دامان من انداخته کال است

در طالع خود دیده ام ای عشق دلیل ِ_
جان دادن این شیر زمین خورده ، غزال است

#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
دیدگاه ها (۱)

زیبا

شعر مادر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط