Part

Part_2

«بدون نام»

امکان نداره که من ی نوزاد باشم اخه چطور ممکنه یعنی امکانش هست که دوباره متولد شده باشم چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه اگه بخوام منطقی بهش فکر کنم من مردم و دوباره متولد شدم و الان فرزند ی خانواده ی دیگه ام و..گذشتمو یادمه اما چرا

*چهار سال بعد*

تقریبا چهار سال از مردنم و دوباره متولد شدنم میگذره من دوباره متولد شدم اما توی یک دنیا دیگه توی این دنیا هیچ چیز شبیه زندگی قبلیم نیست من الان اسمم یوکی و به عنوان فرزنده یک خانواده ی سلتنطی به دنیا اومدم و یک اشراف زادم
من یک خواهر دارم که سه سال ازم بزرگتره و اسمش بتی
توی این دنیا اشراف زاده هایی مثل من برای شمشیرزن شدن اموزش میبینن
وقتی هفت سالم شد پدرم منو تحت اموزش قرار داد تا برای شمشیر زنی اموزش ببنم
من میخوام یکی از ده شمشیرزن برتره قلعه ی امپراطوری بشم ملکه دونا هم کسیه که به سرزمین امپراطوری حکمرانی میکنه و هیچ کس توی شمشیر زنی به پاش نمیرسه
زمان میگذشت و منم همینطور بزرگتر میشدم خواهرم وقتی پانزده سالش شد به اکادمی شمشیر زنا رفت منم وقتی پانزده سالم بشه میرم همونجا توی این اکادمی کسایی هستن که سطح شمشیر زنی خوبی دارن و جایی برای بی استعدادا نیست
سه سال گذشت و من بالاخره پانزده سالم شد و به اکادمی شمشیر زنا رفتم
و داستان من از اینجا شروع شد


ادامه دارد...
دیدگاه ها (۳)

Part_3«بدون نام»بالاخره روزی که قرار بود به اکادمی شمشیرزنا ...

*ذوق سگیی

بلخرههه (موندم چرا باید بنویسیم بالاخره مگه بالای خره)۳۰تایی...

o(╥﹏╥)o

A girl from tomorrow(part12)

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۱

پارت 28

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط