مقصد نامعلوم

مقصد نامعلوم
پارت۳۲
دوماه بعد
ارسلان:مهراب دارم دیونه میشم
مهراب:فک میکنی برا من سادست
گوشیت زنگ میخوره
شروع مکالمه
فرزاد:سلام
ارسلان:زود بگو حوصلتو ندارم
فرزاد:بد اخلاقی نکن چون پای جون دیانا وسطه
ارسلان:چی داری میگی
فرزاد:اون فیلمو من فرستادم دیانا دسته منه
ارسلان:الان توقعه داری این خزعبلاتو‌ باور کنم
فرزاد:پس صداشو بشنو
(فرزاد محکم زد تو صورت دیانا)
دیانا:جیغ ولم کن اشغال ارسلان ترو خدا کمکم کن (با گریه)
ارسلان:چی چی از جونمون میخوای
فرزاد:بیا به این آدرسی که میگم
و قطع کرد
پایان مکالمه
ارسلان:مهراب من چیکار کنم چرا دقیقا روزی که از حسی که بهش داشتم مطمئن شدم‌میخواستم‌اعتراف کنم اینجوری شد
(بابغص)
مهراب: اروم باش با بغض
ارسلان:برو پیش مهشاد اون حالش از من بدتره
مهراب:اوکی رفتم ارسلان سر لز خود کاری نکن همه پشتتیم
ارسلان:لبخند تلخی زدم
وایسادم جلو اینه
الان دوهفته هست دیانا رو دزدین اون فیلم رو فرستادن که تا حد مرگ کتکش زدن بعدم همچی زیر سر فرزاد بود
بلند عربده زدم و یه لیوان خورد کردم
دیدگاه ها (۰)

مقصد نا معلومپارت ۳۲متین:خوبه حالش مهراب:داغونهمهشاد کجاسعسل...

مقصد نامعلومپارت۳۱دیانا:مهراب وارد خونه شد با یه دختره نیکا:...

مقصد نامعلومپارت۳۰هستی:🙂امیر:راستی مهشاد مهراب کوشمهشاد:بغضه...

رمان بغلی من پارت ۱۱۵و۱۱۶و۱۱۷ارسلان :یه روز نشده ناز میشیدیا...

رمان بغلی من پارت ۱۰۴و۱۰۵و۱۰۶ارسلان: خوشگل خانم ما ضربانش با...

رمان بغلی من پارت ۱۲۱و۱۲۲و۱۲۳ارسلان: محکم گوشه ای از ل*شو بو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط