این منم همان که کنج تنهایی خودش را برای ساعاتی یافته
این منم ؛ همان که کنجِ تنهاییِ خودش را برای ساعاتی یافته و خوشحال است .
برای خودش چای ریخته ، در سایه روشنِ این خانه لم داده و خودش را در حلقه ی تنگِ کتاب های خوانده و ناخوانده اش نشانده ،
در کمالِ آرامش ، نفس راحتی کشیده ، به سایه های مبهمِ افتاده روی سقف ، خیره مانده و هیجان زده است از این سکوت و خلوتِ پیش آمده ...
این منم ، همان که اندکی تنهایی و یک فنجان چای داغ ؛ حال دلش را خوب می کند و چند خطی کتاب و فکر کردن به چیزهای تازه ؛ ساز دلش را کوک ...
کسی که عاشقِ سکوت و سکونِ این خانه و تماشای حرکت آرام پرده ها در آغوش باد و برگ های سرگردانِ پوتوس ، با نفس های پنجره است ...
کسی که لابلای سکوت و تنهاییِ گاه گاهش ، پوست می اندازد ، نفسی تازه می کند و با لبخندی عمیق تر از قبل ؛ به ارتشِ آدم ها پیوسته ، اما راهِ خودش را می رود !
در من تمایلِ شگفت انگیزی به سکوت هست ،
به توقفِ ناگهانیِ قطار اندیشه در ایستگاه های متروک ،
به کشف رازهای کوچکِ سر به مُهر مانده ،
و ایمان داشتن به اتفاقاتِ خوبِ در راه مانده ...
این منم ؛
کسی که به طرزِ دیوانه واری ، شبیهِ هیچکس نیست
برای خودش چای ریخته ، در سایه روشنِ این خانه لم داده و خودش را در حلقه ی تنگِ کتاب های خوانده و ناخوانده اش نشانده ،
در کمالِ آرامش ، نفس راحتی کشیده ، به سایه های مبهمِ افتاده روی سقف ، خیره مانده و هیجان زده است از این سکوت و خلوتِ پیش آمده ...
این منم ، همان که اندکی تنهایی و یک فنجان چای داغ ؛ حال دلش را خوب می کند و چند خطی کتاب و فکر کردن به چیزهای تازه ؛ ساز دلش را کوک ...
کسی که عاشقِ سکوت و سکونِ این خانه و تماشای حرکت آرام پرده ها در آغوش باد و برگ های سرگردانِ پوتوس ، با نفس های پنجره است ...
کسی که لابلای سکوت و تنهاییِ گاه گاهش ، پوست می اندازد ، نفسی تازه می کند و با لبخندی عمیق تر از قبل ؛ به ارتشِ آدم ها پیوسته ، اما راهِ خودش را می رود !
در من تمایلِ شگفت انگیزی به سکوت هست ،
به توقفِ ناگهانیِ قطار اندیشه در ایستگاه های متروک ،
به کشف رازهای کوچکِ سر به مُهر مانده ،
و ایمان داشتن به اتفاقاتِ خوبِ در راه مانده ...
این منم ؛
کسی که به طرزِ دیوانه واری ، شبیهِ هیچکس نیست
- ۶.۱k
- ۳۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط