تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

نیست دیگر به خرابات  خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد

حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند
زخم و بر زخم نمک پاشد و مرهم ببرد

پاکبازی که تو خواهی نفسی بنوازیش
نه عجب باشد اگر صرفه ز عالم ببرد

آنکه بر دامن احسان تواش دسترسی است
به دهان خاکش اگر نام ز حاتم ببرد... 

#عماد_خراسانی

#امام_زمان
دیدگاه ها (۲)

لحظه ی وصل به یک چشم زدن میگذرد...این فراق است که هر ثانیه اش یکسال است...

افراد منطقی...

چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردممگر دشمن کند اینها که...

من سالها نماز خوانده امبزرگترها میخواندند، من هم میخواندمدر ...

حمزه فلاح

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط