پارت

پارت _ ۱۱

ویو یوری  :  بعد از اینکه رفت یه نفس عمیقی کشیدم و شروع به تمیز کردن پله ها کردم ، بعد از نیم ساعت تازه ۱۰ تا پله رو تمیز کردم

پرش زمانی به آخرین پله :

یوری :  و ۱۰۰ دومین پله ، یااا دارم میمیرم ، ۱۰۰ تا پله رو تمیز کردم

ویو یوری : خواستم بلند شم که یهو چشمام سیاهی رفت و غش کردم

ویو کوک : داشتم میرفتم آب بخورم که دیدم یوری غش کرده و افتاده زمین ، سریع بلندش کردم و بردمش تو اتاق به اجوما گفتم بیاد

اجوما : بله ارباب کاری داشتید

کوک : اره چرا یوری غش کرده

اجوما : فکر میکنم چون ۱۰۰ تا پله رو تمیز کرده ( خدایی حق داره 😅)

کوک : باشه ، برو به کارت برس

اجوما : چشم

ویو کوک: روش پتو انداختم و از اتاق رفتم بیرون ، نمیدوتم چرا یهو نگرانش شدم
دیدگاه ها (۰)

پارت _ ۱۲صبح روز بعد :ویو یوری : چشمامو باز کردم ، دیدم روی ...

پارت _ ۱۳ ویو کوک : وقتی نامه رو خوندم خیلی نگران شدم ، و رف...

پارت _ ۱۰ ویو یوری : استیمامو بالا دادم و شروع به تمیز کردن ...

لباس یوری ما خودمون از این لباسا نداریم 😂

گل وحشی منپارت ۶ ویو اتخیلی واقعا درد داشتم که تهیونگ از اتا...

𝚙𝚊𝚛𝚛11سوهو.. عذر میخوام ات منو ببخش واستا تو الان داری داداش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط