ای کودک

ای کودک
کفش هایم را نپوش !
تلاش تو براے بـــزرگ شـدنت
غمگینم میکن
کودک بمان کوچک بمان
مـن در بزرگ شـدنم دردهایی دیـدم کـہ ؛
کوچک کرد، بزرگ شـدنم را
دیدگاه ها (۱)

غمگینمبه سراغ حافظ می رومهمین را می گوید:« برود از دل ِ منوز...

غمگینم ...همانند کودک " یتیمی "که برای نیاوردن اولیا به مدرس...

آخرین پرنده را هم رها کردماما هنوز غمگینمچیزیدر این قفس ِ خا...

غمگینم مثل مرده ای که توان تسلی دادن به بازماندگانش را ندارد...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط