از کنارم بیتفاوت رد نشو قدری بمان

از کنارم بی‌تفاوت رد نشو، قدری بمان
از نگاه زیر چشمم، حال و روزم را بخوان

کار هر روزم نشستن بر سر راهت شده
رهگذر از راه چشمانم، ولی این را بدان

هر قدم از تو به روی سنگفرش این گذر
جای پایی می‌گذارد بر دل آتشفشان

سر به زیرم، سرد و ساکت، منتظر تا یک نظر
چشم زیبا را بچرخانی به رویم، ناگهان

لحظه‌ای مکث و پس از آن غنچهٔ لب وا کنی
گل بریزی بر سر و رویم از آن باغِ لبان

من به یک جمله، فقط یک حرف تو جان می‌دهم
پس بیا محض خدا حرفی بزن شیرین زبان

می‌خرامی مثل طاووس و به دنبال تو، آه
می‌کشم از عمق قلبم تا به اوج کهکشان

ماه هر روز و شبم، قدری قدم آهسته کن
در زمین باش و کنار من، نرو در آسمان

زیر پایت را نگاهی کن، مرا آنجا ببین
از کنارم بی تفاوت رد نشو، قدری بمان

ارس آرامی
دیدگاه ها (۰)

از کنارم بی‌تفاوت رد نشو، قدری بماناز نگاه زیر چشمم، حال و ر...

پنج‌شنبه شاعر محزون و تنهای‌ست که غزل به دستدر گروستان اشعار...

رفتنت رفتن جان‌ست کمی حوصله کنآتشی بر دو جهان‌ست کمی حوصله ک...

رد شدی از وسط کوچه و از گوشهٔ دردیدم انگار تو هستی و شدم زیر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط