ادامه پارت

ادامه پارت 92

_حاضری؟
+جونگ کوک نکن دیگه..
_یک.. دو..
نگام افتاد به پنجره که مامانم نیم رخ دیده میشد..
+نه نه نه نه نه نه..
_پس بیشترش میکنم..
+جونگ‌کوک بزارم زمین اومدن پشت درن..
_عه زرنگی.. میخای فرار کنی؟
+نه بخدا راسته.. الان میان..

که گذاشتتم روی تخت و برگشت و دید کسی نیست و دوباره برگشت سمتم با حرص نگام کرد..
+بخدا مامان بود.. خودم دیدم..
_ببین خودت خواستی زیادش کنم..
+نه نه.. اصلا برو بیرونو چک کن نبود بیا منو تا صبح ببوس..

_اوکی..

یه نفس راحتی کشیدم و از روی تخت بلند شدم و رفتم از پنجره نگاه کردم دیدم کسی نیست..

+وااای حتما ندیدشون..

در و باز کردم و خواستم برم که جونگ کوک دستمو گرفت و بزور اوردتم تو اتاق..
مظلوم نگاش کردم و نفس نفس میزدم..

_کار خودت سخت تره...
+اصلا زنگ بزن.. ببین جونگ کوک من خودم با چشمای...

که نزاشت حرفمو ادامه بدم و چسبوندتم به دیوار و لبش رو محکم گذاشت رو لبام و تند تند مک میزد...

منم از استرس چشمام و محکم بسته بودم..
با دستم زدم به سینش که دوتا دستامو سفت چسبوند به دیوار و ادامه میداد..

منتظر یکی بودم که بیاد.. اما تا چند مین هیچ خبری نشد و داشتم کم کم به خودم شک میکردم...
جونگ کوک هم ادامه میداد و ولم نمیکرد...

که صدای پرستار رو توی اتاق احساس کردم و چشمامو باز کرد و جونگ کوک ازم دور شد..
دیدگاه ها (۰)

لجباز_جذابP93ات"نفس راحتی کشیدمو بهش نگاه کردیم.. پرستار: بب...

لجباز_جذابP94+میخوای چیکار کنی؟ _میریم خونه مامان بابام اول....

لجباز_جذابP92ات"دستمو دور گردنش حلقه کردم و بوس یه لحظه ای ر...

ادامه p91+نه... تو چرا یهو میای تو؟ _تو چرا بلند شدی؟ +میخوا...

Part ¹²⁷ا.ت ویو:با صدای جونگ کوک از فکر بیرون اومدم..ا.ت:چیز...

سرزمین باشکوه نگهبان آتش

#why_himpart:88آروم چشامو باز کردم و به کنارم نگاه کردم.جونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط