داستان راجب یه بازرس بهداشت عه
داستان راجب یه بازرس بهداشت عه
اون به یه رستوران داخل قسمت بیرون شهر میره تا غذا و طرز پخت اونا رو چک کنه
بعد از این که چندین مدل غذا رو تست کرد متوجه چیز جالبی شد..
اونا خیلی هماهنگ بودن.. همه چیز خیلی خیلی دقیق بود
همه ی کارمند ها به طرز ترسناکی حرکات یکسانی داشتن.. مثل یک رقص که سال ها تمرین کردن
مدیر اونجا رو صدا زد و ازش ماجرا رو پرسید
مدیر گفت: اینجا یه قانون داریم.. هیچ چیزی نباید عقب و جلو بشه.. نه مکانش.. نه زمانش
بازرس خندید و از عمد پنج دقیقه دیرتر رفت بیرون
و از فردا شروع شد
پنج دقیقه دیرتر بیدار شد
پنج دقیقه از اتوبوس جا موند
پنج دقیقه برای کارش دیر کرد
پنج دقیقه خواهرش رو منتظر گذاشت
پنج دقیقه بیشتر تو این دنیا موند :)
اون به یه رستوران داخل قسمت بیرون شهر میره تا غذا و طرز پخت اونا رو چک کنه
بعد از این که چندین مدل غذا رو تست کرد متوجه چیز جالبی شد..
اونا خیلی هماهنگ بودن.. همه چیز خیلی خیلی دقیق بود
همه ی کارمند ها به طرز ترسناکی حرکات یکسانی داشتن.. مثل یک رقص که سال ها تمرین کردن
مدیر اونجا رو صدا زد و ازش ماجرا رو پرسید
مدیر گفت: اینجا یه قانون داریم.. هیچ چیزی نباید عقب و جلو بشه.. نه مکانش.. نه زمانش
بازرس خندید و از عمد پنج دقیقه دیرتر رفت بیرون
و از فردا شروع شد
پنج دقیقه دیرتر بیدار شد
پنج دقیقه از اتوبوس جا موند
پنج دقیقه برای کارش دیر کرد
پنج دقیقه خواهرش رو منتظر گذاشت
پنج دقیقه بیشتر تو این دنیا موند :)
- ۶۸
- ۰۸ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط