هانتر
#هانتر
#پارت۸
+ هوم جناب جئون..پدرم رو به این اسم صدا میزدن..
ناگهان پوزخند عمیق صورتش جاش رو به صورتی خنثی ولی مملو از عصبانیت داد '
+ دیگه به این اسم صدام نکن!!!
همون آقا خوبه..!
* چشم..معذرت میخوام
معذرت خواهی...!
دقیقا چیزی بود که جونگکوک درکش نمیکرد! مگه میشه هرکاری که دلت میخواد بکنی..هر
آسیب یا ضرری بزنی و بعد..با یه معذرت خواهی همه چیز رو پاک کنی ؟
اگر اشتباهی ورقه ای سفید و تمیزرو خودکاری کنیم...میتونیم ازش عذر بخوایم و برگه اش رو
دوباره تمیز و سفید کنیم؟
خب قطعا نه ! مطمئنن جای خودکار هرچقدر هم که تمیز کنی آثاری ازش باقی میمونه!
پس..معذرت خواهی به درد الی جرز دیوار هم نمیخوره من..
هیچقوت کسی که ازم عذر بخواد رو نمیبخشم!
+ خب چیکارم داشتی جانگ!
* پسری که توی بار ازتون باخته بودن باهاتون کار دارن
+ اینجاست؟
* اوه نه..زنگ زدن و خب شمارتون رو از توی همون بار پیدا کردن..مثل اینکه هرکاری کرد
ادرس رو ندادن..
+ هوم کار خوبی کردن چون اگه اینکارو میکردن زنده مردشون رو یکی میکردو چشمکی نثارش کرد...
+ بگو به خودت حرفاشو بزنه نمیخوام وقت عزیزم رو با شنیدن صدای یه آدم بی ارزش هدر
بدم..!
* چشم..
هرکسی ندونه خوده جونگکوک میدونست چقدر به جانگ اعتماد داره!
تقریبا از همون زمانی که زندگیش رو از خانوادش جدا کرد زیردستش بود..
و سهم اون بیچاره از همون ابتدا بدخلقی و گند اخالقی بود چون جئون تصمیم گرفته بود به کل
عوض بشه!
ولی اون هنوزم اون پسره خوب گذشته بود..فقط تظاهر به عوضی بودن میکرد و دلش هنوز هم با
کوچیک ترین چیز به لرز میومد!
خدا میدونه بعد از مرگ هرکدوم از اون هرزه ها تا چقدر عذاب وجدان داشت..
اما اون با خودش کنار اومده و حاال بنظر میرسه واقعا به درجه باالیی از سنگ دلی میرسه! چون
الزمه ی گرگ بودن چنگال های تیزو دلی بی رحمه!
اگر گرگ برای شکار هاش دل میسوزوند .. همیشه گشنه میموند!!...
از آینه به صورت بی روحش نگاهی انداخت..
چند وقت بود که آرایش نکرده ؟
یا چند وقت بود که ار قرصای ضد افسردگیش استفاده نکرده...؟
به جای زخم های روی دستش نگاهی انداخت..
خیلی دوست داشت زخم دیگری کنار دستش اضافه کنه و اون قسمت صاف و سفید رو هم خط
خطی کنه ، ولی به مادرش قول داده بود به خودش آسیبی نزنه.
#پارت۸
+ هوم جناب جئون..پدرم رو به این اسم صدا میزدن..
ناگهان پوزخند عمیق صورتش جاش رو به صورتی خنثی ولی مملو از عصبانیت داد '
+ دیگه به این اسم صدام نکن!!!
همون آقا خوبه..!
* چشم..معذرت میخوام
معذرت خواهی...!
دقیقا چیزی بود که جونگکوک درکش نمیکرد! مگه میشه هرکاری که دلت میخواد بکنی..هر
آسیب یا ضرری بزنی و بعد..با یه معذرت خواهی همه چیز رو پاک کنی ؟
اگر اشتباهی ورقه ای سفید و تمیزرو خودکاری کنیم...میتونیم ازش عذر بخوایم و برگه اش رو
دوباره تمیز و سفید کنیم؟
خب قطعا نه ! مطمئنن جای خودکار هرچقدر هم که تمیز کنی آثاری ازش باقی میمونه!
پس..معذرت خواهی به درد الی جرز دیوار هم نمیخوره من..
هیچقوت کسی که ازم عذر بخواد رو نمیبخشم!
+ خب چیکارم داشتی جانگ!
* پسری که توی بار ازتون باخته بودن باهاتون کار دارن
+ اینجاست؟
* اوه نه..زنگ زدن و خب شمارتون رو از توی همون بار پیدا کردن..مثل اینکه هرکاری کرد
ادرس رو ندادن..
+ هوم کار خوبی کردن چون اگه اینکارو میکردن زنده مردشون رو یکی میکردو چشمکی نثارش کرد...
+ بگو به خودت حرفاشو بزنه نمیخوام وقت عزیزم رو با شنیدن صدای یه آدم بی ارزش هدر
بدم..!
* چشم..
هرکسی ندونه خوده جونگکوک میدونست چقدر به جانگ اعتماد داره!
تقریبا از همون زمانی که زندگیش رو از خانوادش جدا کرد زیردستش بود..
و سهم اون بیچاره از همون ابتدا بدخلقی و گند اخالقی بود چون جئون تصمیم گرفته بود به کل
عوض بشه!
ولی اون هنوزم اون پسره خوب گذشته بود..فقط تظاهر به عوضی بودن میکرد و دلش هنوز هم با
کوچیک ترین چیز به لرز میومد!
خدا میدونه بعد از مرگ هرکدوم از اون هرزه ها تا چقدر عذاب وجدان داشت..
اما اون با خودش کنار اومده و حاال بنظر میرسه واقعا به درجه باالیی از سنگ دلی میرسه! چون
الزمه ی گرگ بودن چنگال های تیزو دلی بی رحمه!
اگر گرگ برای شکار هاش دل میسوزوند .. همیشه گشنه میموند!!...
از آینه به صورت بی روحش نگاهی انداخت..
چند وقت بود که آرایش نکرده ؟
یا چند وقت بود که ار قرصای ضد افسردگیش استفاده نکرده...؟
به جای زخم های روی دستش نگاهی انداخت..
خیلی دوست داشت زخم دیگری کنار دستش اضافه کنه و اون قسمت صاف و سفید رو هم خط
خطی کنه ، ولی به مادرش قول داده بود به خودش آسیبی نزنه.
- ۳.۷k
- ۱۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط