شعریلدایانه

#شعر_یلدایانه

رد نکن گرمای دستم را به دردت می‌خورم
کُنده‌ای پیرم که در سرما به دردت می‌خورم

صورتم سرخ است با سیلی و دلخونم، ببین!
من انارم، درشب #یلدا به دردت می‌خورم

با عصای پیری ات بد تا نکن نشکن مرا
صبرکن امروز یا فردا به دردت می‌خورم

موج وقت گریه فکر شانه‌های سنگی‌ست
مثل صخره در دل دریا به دردت می‌خورم

یک تفنگ سر پُر از شعرم درون گنجه‌ات
شک نکن که آخرش یکجا، به دردت می‌خورم


#ارس_آرامی #یلدا_مبارک
دیدگاه ها (۰)

#طنز_یلدایانهنفس باد صبا مشک فشان خواهد شد!#یلدا آمد و اجناس...

از تو دلگیرم ولی از زندگانی بیشترآشکارا دوستت دارم، نهانی بی...

از تو دلگیرم ولی از زندگانی بیشترآشکارا دوستت دارم، نهانی بی...

نگاه سرد بی بی را فقط یک شاه می‌فهمدغم چشمان یک زن را دلی آگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط