عشق آغشته به خون

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩
(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۹۲ (。☬⁠。⁠)⁩

آخر حرفش لبخند زد جیمین اورم خم شد سپس پیشانی جان را بوسید : آفرین به پسرم ..
میون‌شی برای عوض کردن حال جان آروم گفت : نظرت چیه جان آقا یه کیک خوشمزه سفارش بدیم
جان تند نگاهش کرد سپس با چشم های ستاره ای مانندش ذوق کرد و تند گفت : آخ جوووون
جیمین آروم چشم به میون‌شی دوخت همانند با لبخند به جام نگاه میکرد .. و این مهربانی از دید و نظر جیمین پنهان نماند .. با احساس حالت تهوع و سرگیچه تند دستش را روی سرش گذاشت .. و میون‌شی آروم نگاهش کرد .. جیمین با همان حالتش تند بلند شد و بدون حرفی سمت راه رو هجوم برد .. میون‌شی کنجکاو به رفتن جیمین نگاه کرد.. و از جان پرسید : داییت چش شد
جان : پایین امروز تب داشت حتما حالت تهوع گرفته .. برو دنبالش
میون‌شی لبش را تر کرد سپس آروم از روی صندلی بلند شد با آن قد کوتاه و اندام لاغر با گام های اسپرت اش به سمت راه رو هجوم برد آرنج اش محکم توسط کسی گرفته سد و گیج نگاهش کرد .. دختره با غیض گفت : تو زنشی آره ..
میون‌شی : ببخشید شما .. دستمو ول کنید
دختره با رژلب بیسزار قرمزش با عصبانیت گفت : تو اونو ازم گرفتی آره
میون‌شی گیج نگاهش کرد سپس با تعجب گفت : خانم دستمو ول کنید
دختره تند و با عصبانیت خندید : تو فقد یه مانعی بین ما بودی ..
میون‌شی : راجب چی حرف میزنید
دخترک پوزخند زد : جیمین .. منو جیمین عاشق هم هستیم تو اومدی و اونو ازم گرفتی
میون‌شی با چشم های لرزاند نگاهش کرد سپس اروم گفت : خانم برین از اینجا دور شین چون اگه آقای جیمین شما رو با این دروغ ها ببینه عصبانی میشه .. سپس پشت کرد بهش و با نفس عمیقی و گام های آروم ازش دور شد به راه رو سرویس بهداشتی وارد شد سپس به دیوار تکیه داد دستش را روی قلبش گذاشت ٫ آروم بگیر لعنتی چرا نیحوری میزنی ٫ نفس عمیقی کشید و با گام های استرس مانندش جلو در سرویس بهداشتی ایستاد تقی به در زد و آروم گفت : آقای جیمین ؟ خوبین
هیچ صدایی نشنید .. آروم و مشوش در را باز کرد و تنها صدا هق زدن و بالا آوردن به گوشش میخورد .. یهویی وحشد زده تند وارد سرویس بهداشتی مرد ها شد و با ترس در کناری را باز کرد جیمین به شدت هق بالا می‌زد و محتوای معده اش را بالا میآورد ..
میون‌شی تند گفت : آقای جیمین شما
جیمین سعی در حفظ خالش آروم گفت : خوبم تو برو ..
میون‌شی : یعنی چی .. نمیرم خوب نیستین
کنارش نشست سپس تند چندین دستمال را برداشت و سمتش گرفت .. با نگرانی پرسید : خوبی ؟
جیمین آروم و با دست لرزاند دستمال را گرفت سپس دور آب دهنش را تمیز کرد سپس با چهره رنگ پریده و چشم های کود افتاده اش آروم گفت. : بریم ؟
دیدگاه ها (۲)

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۹۳ (。☬⁠。⁠)⁩میو...

ظهور ازدواج پارت ۳۷۴ تند دویدم سمت جیمین...به سمت جايي که صد...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۹۱ (。☬⁠。⁠)⁩هانو...

🥀 شب دردناک 🥀🥀 فصل ۴ 🥀🥀 پارت۸ 🥀دخترک دیگری که پرستار. گفته...

。☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۴۶ (。☬⁠。⁠)⁩مز...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۸۶ 。☬⁠。⁠)⁩جان آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط