دو سال پیش توی سیو مسیج تلگرامم اول پاییز نوشته بودم

دو سال پیش توی سیو مسیج تلگرامم اول پاییز نوشته بودم :

«امروز خیلی گریه کردم جوری که از صدای هق‌هق گریه هام قلبم برای خودم که باید این بار رو به دوش بکشم،سوخت و تحمل بیش از این رو دیگه ندارم»

اخرش اضافه کرده بودم:
«امروز و امشب رو هرگز فراموش نمیکنم و هیچ‌وقت از روح و‌ قلبم بیرون نمیره»

نمیدونم برای چی بود و چه اتفاقی افتاده بود
اما یادمه که اون شب خیلی گریه کرده بودم و جزو معدود شبایی بود که تا صبح بیدار مونده بودم.
وقتی خورشید کم کم طلوع کرد و تیکه های پراکنده ابر توی آسمون به رقص درومدن دیگه اشکی نداشتم.
اما این رو هم خوب به یاد دارم
که چایی دم کردم ،
صبحانه خوردم و بهترین لباسم رو پوشیدم.
تو محل کارم بهترین کنفرانس رو ارائه دادم.
همون چند لحظه‌ی طلوع خورشید که نورش به ابرها میخورد و به زمین سایه مینداخت
فهمیدم چندتا از این طلوع های قشنگ رو از دست داده بودم.

خودم رو زیادی درگیر زندگی و ادمها و‌ احساساتم کرده بودم.
شاید اگر اون اتفاق نمی افتاد
من هرگز این منظره قشنگ رو نمیدیدم
و از این همه زیبایی غرق لذت نمیشدم.
همون چند لحظه تصمیم گرفتم
اجازه بدم گریه کنم ، زیاد.
اما هرگز اجازه ندم این غم تو تن و روحم دونه بکاره و رشد کنه و از من یک انسان مغموم
که دائما دستاشو دراز کرده به هر آسمون و ریسمونی میخواد گره بزنه نیفته.

از اون صبح،
هر غصه ای،
آدمی،
اتفاقی که بود رو تا قبل از هر طلوع خورشیدی گذاشتم.
همون جا تو همون روز ، در همون تقویم.

#فرگل_مشتاقی

#عاشقانه
دیدگاه ها (۰)

ﻣﻮﺭچه‌ها ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿ‌ﺰﻧﻨﺪﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺩﺍﻧﻪ ﺟﻤﻊ میکنند.ﺯﻧﺒ...

⁨ این متنو درکش می کنی⁉️سال‌هاست نقش‌هایی را بازی می‌کنیم که...

‌‌‌‌‌نمیدانم چرا...وقتی به آغوش میگیرمَتدیگر به هیچ چیز فکر ...

گفت باورت میشه با این سن و سال ، بعضی شبا تو تنهایی میشینم ب...

زندگی نامعلوم

hyunjin

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط