نفرین هایت که تمام شد

نفرین هایت که تمام شد
تو می مانی و آرزوهایی بر باد رفته...
خاطره هایی که چون ابرهای سیاه
آسمان ذهنت را ...

و کسی از بزرگ و کوچک شدن مردمک چشم هایت
پی به رعد و برق های درونی ات نخواهد برد

تو می مانی و اراده ای سست
روحی از هم گسیخته
و بغض هایی که
چون پاره سنگ هایی راه گلویت را...
دیدگاه ها (۲)

دلتنگ توام،تا شادمانه مرا ببینندشاخه هابه شکل نام تو سبز می ...

تا تو بودی نازنین، من هم بهاری داشتم با حضور چشم تو من غمگسا...

.اینکه میگویید زن ها پیچیده اندگاهی هم بهانه گیرکاملا قبول د...

بــــرای رفتن ...چمدان می بندند ...بــــرای مــاندن ...دل ! ...

چهار ۲ _ فریب دنیلسال های نوجوانی لیندا با لبخندهای دنیل شکل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط