و یکروز فهمیدیم عزیزم

و یک‌روز فهمیدیم «عزیزم»
نام کوچک هیچ‌کدام‌مان نیست
و شام‌خوردن زیر نور شمع
چشم‌هایمان را کم‌سو می‌کند

سقف
بهانۀ مشترکی بود
که باید از هم می‌گرفتیم
و تاریکی موّاجِ خانه را به دو نیم می‌کردیم

تاریکی از دیوارهای شیشه‌ای نشت کرده‌بود
و ما
دو حبابِ کنارهم بودیم
که می‌ترسیدیم هنگام یکی‌شدن
نبینیم کدام‌مان نابود می‌شود.
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://telegram.me/monlightyy/foad
دیدگاه ها (۷)

#مرا از حیله ی رندان نترسانید......مرا از مکر نامردان نترسان...

ولنتاین روز 💖 سپاس گزاری از خداوند استزیرا که عشق را آفرید ت...

من میگویم نویسندگی بیشتر از هر چیزی انگیزه میخواهد ...باید ی...

در مسیر باد باش و بوسه❤ هایم را بگیرتو❤ همیشه شاد باش و غص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط