رمان

وقتی رئیست بود........🤍✨
P21

از خواب پریدم آقای کیم ،کیجو و نامزدش سومین شی و جیهو زن عمو ،عمو و جکسون نشستن بالای سرم قیافه ی بیشترشون نگران بود
صورتم خیس شده بود از بس که گریه کردم بودم
ز،عمو:ات عزیزم حالت خوبه ؟
و بغلم کرد
ات:بله خوبم
عمو:هرچی صدات میکردیم بیدار نمیشدی و داشتی گریه میکردی
ات:ببخشید
عمو:اشکالی نداره عزیزم ما میریم تو استراحت کن
همه از اتاق رفتن بیرون جز آقای کیم
نشست کنارم دستم رو گرفت
ته:خانم کانگ چرا گریه می‌کردید
با فکر کردن دوباره به اون اتفاق اشکام سرازیر شد
ات:خب.....پدر و مادرم...
نذاشت حرفمو ادامه بدم و منو توی آغوش بزرگش جا داد
ته:میفهمم ،میتونی گریه کنی راحت باش
منم متقابل بغلش کردم و گریه هام شدید تر شد
بعد چند مین با تاسف نگاهش کردم
ته:نیازی نیست متاسف باشی میفهمم سخته
ات:مرسی که درکم میکنید آقای کیم
لبخندی زد......
دیدگاه ها (۱)

چند پارتی

چند پارتی

رمان

رمان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط