قسمت پنجمپایانی

قسمت پنجم:(پایانی)

خیلی دلشکسته شد از اینکه با خدا چنین رفتار زشتی کرده بود پیش خودش فکر کرد که دوستی با خدا چه قصه عجیبی داره یه جورایی خدا دوستاش رو امتحان میکنه چون خیلی چیزای خوبی از این دوست(خدا) به دوستاش میرسه و میبینه هرکس تا کجا واقعا پای حرفشه

تا با خدا دوست میشی دوستیت رو میپذیره و میگه من هستم تا آخرش خب اینم آرزوهایی که داشتی بفرما من که یه بار چوب اشتباهم رو خوردم هدیه رو قبول کردم ولی دیگه چیزای زیادی نخواستم و گفتم من این بار اومدم راستی راستی باهات دوست باشم خدا هم از اون جایی که خیلی رحمن و رحیم بود پذیرفت
بعدها فهمیدم خدا دوستاشو شبیه خودش میکنه یعنی کمک میکنه که شبیهش بشن مثلا اتفاقاتی میفتاد که صبور تر بشم اتفاقاتی می افتاد که باگذشت بشم اتفاقاتی می افتاد که کمک به دیگران کنم و خوشحالشون کنم

و از همه مهتر فهمیدم :که اگر قول دوستی دادم باید تا ته تهش که همه خیر خوبی برای خودمه بایستم چون خدا روی. من حساب باز میکنه و کلی هوامو داره
دیدگاه ها (۱)

آشتی با خدا:☘ دلگیر نباشدلت که گیر باشد رها نمیشـوی!یادت باش...

آشتی با خدا:🌺 ✨ هر وقت گرفتارے بهت روآوردو دلت شکست مهـربان ...

قسمت چهارم:ادم قصه ما خیلی فک کرد و گفت ببین تا من با خدا دو...

قسمت سوم:که یه زمانی که حالش خیلی خراب بود با یه نفر دوست شد...

پارت ۱۱

#my_Black_life3پارت¹+خب بزارین من برم چایی بیارم÷نه مامان تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط