و پایان داستان زندگیه سراسر انتظارت امروز رقم خورد

و پایان داستان زندگیه سراسر انتظارت امروز رقم خورد
مادربزرگ عزیزم
شاهد تمام چشم انتظاری هایت برای دردانه پسرت بودم
شاهد تمام دلتنگی هایت برای همسری که زود از کنارت رفت بودم
دلتنگی های شبانه ات
لالایی های زیرلبی ات
نم اشک چشمانت سرسجاده نماز
عزیزجانم دلتنگی هایت به سر آمد
رفتی
یقین دارم دیدی که کمر پسرانت شکست
دیدی که شانه پهن پسرانت به سوی کمه چشمان منتظر تو تکیه داده بود
و حالا تنها تکیه گاه و آخرین پناه دلتنگی هایشان و نگاه زیبای تو را از دست داده اند
دلتنگی های تو به سر آمد
حال ما با دلتنگی هایمان چه کنیم
کاش هوا اینقدر سنگین نبود
کاش دل بیچاره ما آرام شود
کاش نمیرفتی
کاش زندگی این نبود
دلتتگم...
دیدگاه ها (۵)

نذاشتن دستای سردم دستای سردتو بگیرهنذاشتن دل سیر صورت ماهتو ...

نمیدونم چرا اسممون شده اشرف مخلوقاتوقتی هیچ اراده ای از خودم...

سیزدهتونو بدر کردین؟ما که زیر پتو خوابیدیم داریم تی وی میبین...

5:18#بیخوابی#درد

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

#درخواستی #تکپارتیوقتی......... برای بار n ام لب هاتو گذاشتی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط