گر به ی وحشی

گــر بهـ ـیـ وحشی
pt ۶۴
ویو نویسنده:
رین: بریم... الان ساعت... وات؟ بدوووو... الان اما جرم میدههههه...
باجی: باشه... تورو جرمیده ب من چه؟
رین: من... استغفرالله...
باجی: بریم حالا...
داشتن بدو بدو میکردن که رین...
ویو رین:
داشتیم میدویدیم تا اما جرمون نداده برسیم که یهو چشم به ی گردنبنده خوشگل افتاد که پشت ویترین بود... از حرکت وایسادمو به گردنبنده نگا کردم خیلی نازو خوشگل بود... داشتم بهش نگا میکردم که با صدای باجی به خودم اومدم....
ویو نویسنده:
باجی: رین! رین بدو! مگه نمیخاستی زود برسی؟هی!
رین: باجی... اینو...
باجی رفت سمت رین تا ببینه چی میگه که...
کریه: هی! باجی رین بجنبین.... دیر شدا....
باجی: رین بریم! ها؟
رین: خیلی خوشگله...
باجی: بجنب... فردا میایم برات میخرمش...
رین: ها؟
باجی دست رینو کشیدو رفتن همون پارکه...
ساعت ۵:۱۲
اما: چه عجببببب...
هینا: زیر پامون علف سبز شد.... کجا بودین؟
ران: کار داشتیم....
ریندو: ران سانزو زنگ زد...
ران: سانزو؟
ریندو: اره... اونام اینجان... گفتم شب بیان پیش ما
رین: اخجووونننن... سانزو؟... ینی.... وییییییییی
باجی: این سانزو کی باشه؟*عصبی*
رین: دوست رانو ریندوعه...
باجی: با تو چه نصبتی داره انقد ذوق کردی؟
رین: ریندو گفت«اونا» پس وقتی سانزو باشه طبیعتا... ریندو؟
ریندو: هعی... سنجوعم باهاشه...
رین: هورااااا... اخجووونننن... ایولللللل...
باجی: عاها حالا ساعت چند میان؟
ریندو: هف.... هش...
رین: نظرتون چیه وقتی اومدن فیلم بزاریمممم؟
سویا: اره...
ناهو: منم موافقم
مایکی: اره
چیف: خوبه
یوزو: اوهوم
ملت: ارههههه
رین: پس بریم تا من اجازشو بگیرم
هیوگا : خوراکی؟ چیزی؟
رین: ران توروخدا نوشیدنی بگیرم لطفننننننننننننن
ران: پرو نشو دیگه
رین: راااانننن
ران: نع....
رین: ی چی میگم گوش کن*ترسناک *
ران: نچ
ریندو: حالا ی بار که دیگه چیزی نداره
رین: خاهششششش
ران: ب ی شرط..
رین: هووووفففف... رفتیم خونه... چشم...*مسخره *
ران: باشه... کریه...
کریه: باشه*سرش تو گوشیشه *
رفتن خوراکی و نوشیدنی گرفتنو رینو هیوگا هم یواشکی سیگار خریدنو رفتن خونه
ساعت ۶:۵۵
اما: حالا چه ژانری میزاری؟
رین: هر چی غیر از کمدی باشه قبوله...
هیکارو: مایکی
مایکی: هوم؟
هیکارو: ی لحظه بیا...
مایکی: باش...
و......
___________________________
ادامش جا نمیشه... تا پارتی دیگی بدرود..