عشقجونگکوک

#عشق_جونگکوک
#𝒑𝒂𝒓𝒕_6
#𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏
#𝑴𝒐𝒅𝒊𝒓_𝑻𝒂𝒆𝒉𝒚𝒖𝒏𝒈
#جونگکوک
پشت میزم نشستم و مشغول کار کردن شدم که در اتاق زده شد. دست از کار کردن برداشتم و به در نگاه کردم و گفتم...

جونگکوک :بفرمایید

در اتاق باز شد و یونجون اومد داخل و پشت بندش در رو بست. با لبخند روی مبل نشست و گفت...

یونجون :آقای جئون اگه بشه منشیتونو بهم قرض بدید

متعجب نگاهش کردم که خندید و تکونی خورد...

یونجون :برای جلسه... امروز با یکی از شرکتا جلسه دارم

آهان زیر لب گفتم و از پشت میز بلند شدم و با دست به در اشاره کردم...

جونگکوک :بریم ببینیم خودشون چی میگن

سری تکون داد و از روی مبل پاشد. بطرف در رفتم و در رو براش باز کردم و منتظر بودم که اول اون بره بیرون

یونجون :ممنون

از اتاق رفت بیرون که پش بندش منم رفتم بیرون و در رو بستم. در اتاق آنا رو زدم که جوابی نداد، در رو باز کردم و که دیدم خانم هدفون تو گوششه و داره از پنجره بیرون نگاه میکنه و قر میده.
یونجون خندید که صدامو صاف کردم که خودشو جموجور کرد.
بطرف آنا رفتم و هدفون رو از روی گوشش برداشتم که هول زده بطرفم برگشت و سیخ ایستاد...

آنا :کاری داشتید ریس

سری تکون دادم و به طرف یونجون رفتم و گفتم...

جونگکوک :منشی کیم ایشون میخوان که شما امروز برای یک جلسه مهم برای شرکت خودشون باهاشون برید مشکلی ندارید که

چند قدم عقب تر از یونجون وایستادم و با دستمو بالا پایین به نشونه نه کردم که گیج نگاهم کرد. یونجون بطرفم برگشت که صاف ایستادم و لبخندی بهش زدم که دوباره بطرف آنا برگشت که آنا گفت...

آنا :مثل اینکه ریس هم میگن باهاتون بیام... چشم فقط بزارید من کولمو بردارم

یونجون :باشه

از اتاق رفت بیرون که با عصبانیت گفتم...

جونگکوک :یک ساعته دارم میگم نه تو میگی الان میام؟حالا که شد دو روز تو شرکت کار میکنی فهمیدی

با عصبانیت زدم بیرون و در رو محکم بستم که بعد چندثانیه صدای جیغ آنا اومد. هول زده دوباره بطرف اتاقش رفتم و در رو باز کردم که دیدم رو زمین افتاده و داره پاشو ماساژ میده و بی صدا گریه میکنه. بطرفش رفتم و کنارش نشستم...

جونگکوک :چیشده ؟

نفس عمیقی کشید و بطرفم برگشت که برای یک لحظه لـ.باش به لـ.بام خورد .
سرمو سریع عقب کشیدم که عذر خواهی کرد...

آنا :ریس پام خیلی درد میکنه
جین :جانم داداش
جونگکوک :هیونگ خواهرت پاش بدجور آسیب دیده پاشو بیا ببرش دکتر
جین :به من چه تو ریسشی تو شرکت تو هم اینجوری شده پس خودت میبری
جونگکوک :حوصله شوخی ندارم پاشو گفتم بیا
جین :بزار به جیمین و معشوقش بگم بیاد
جونگکوک :معشوقه؟
جین :تهیونگ رو میگم... چند وقته به آنا گیر داده
جونگکوک :باشه فقط سریع

جونگکوک :بزار یک لحظه
دیدگاه ها (۱)

#عشق_جونگکوک #𝒑𝒂𝒓𝒕_7#𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏★ #𝑴𝒐𝒅𝒊𝒓_𝑻𝒂𝒆𝒉𝒚𝒖𝒏𝒈 ...

#عشق_جونگکوک #𝒑𝒂𝒓𝒕_8#𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏★ #𝑴𝒐𝒅𝒊𝒓_𝑻𝒂𝒆𝒉𝒚𝒖𝒏𝒈 ...

#𝒑𝒂𝒓𝒕_5 ...

خب گایز ببخشید درس داشتمخرخون کلاسم و مجبور بودم تموم کنم🗿ال...

و....ویو جونگکوک رسیدیم عمارت بدون اینکه توجه بهش کنم رفتم ب...

تک پارتی از جین

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط