~♧`‌savior.p9`♤~

*یک ماه بعد*


*وی یامی*


یکماه از زمانی که اومدم اینجا میگذره ولی من کارمو هنوز شروع نکردم
تقریبا هر روز به دیدن یویی میرم و الباقی روز استراحت میکنم رو تخت
تو کل این مدت هم فقط توی این اتاق بودم
دکتر روزی چند بار برای چکاپم میاد
یوکای هم فقط برای خوابیدن و لباس عوض کردن یا دوش گرفتن میاد اتاق
چون کلا باهاش تنهام باید بهش بگم یوکای ، ولی موقعیتی پیش نیومده که نیاز باشه صداش کنم
همینطور بعد اینکه اسم اونی که منو میزد رو بهش گفتم بعد ۱ ساعت عکس جسد تیر خوردشو اورد نشونم داد ، واقعا حقش نبود بمیره ... ولی کاری از دستم برنمیومد،خیلی عصبی و جدی قصد کشتشو داشت

توی فکر بودم که دکتر وارد شد
روی صندلی کنار تخت نشست
دکمه ی پیراهنم رو باز کرد
بانداژ کبودی و زخمارو باز کرد ، کامل درمان شده بودم : بشین
نشستم
پیراهنم رو بر خلاف همیشه در آورد ، یکم مقاومت کردم : تکون نخور 💢
ترسیدم ، بهش نمیاد ولی خیلی بد عصبانی شد
ثابت موندم
شروع به حرکت دادن دستم کرد : درد داره؟
تو این مدت اولین بار بود که درد نمی‌کرد : نه
کل باند های بازوییم که شکسته بود را باز کرد
بازوم سالم سالم بود!
دکتر قرص ها و وسایلم رو برداشت : کامل درمان شدی
و بعد از اتاق خارج شد
تو دلم ذوق کردم
بلند شدم به دست و بازوم کش و قوس دادم
ولی بعد یاد اشتیاق یوکای برای درمانم افتادم
وای ، باید از این به بعد به عنوان هکرشون کار کنم...خوب البته باید دینمو بدم ، به معنی واقعی کلمه یویی رو نجات داد
استرس تمام وجودمو گرفت
یعنی چرا انقد اسرار داشت زودتر خوب شم؟
کمی فکر کردم به قرار دادم باهاش
قرار بود در عوض پرداخت هزینه های درمانی یویی من هکرش باشم و...



پارت بعد پس فردا
دیدگاه ها (۷)

~♡*پیوند خونین*♡~p25

~♧`savior.p10`♤~

میکس پارت ۲۴ پیوند خونینداشتم دورادور میکردم دیدم عه ، چقد ب...

گزارش نکن سیسی خزه سلگ بدبخت😂ᴵ ʲᵘˢᵗ ʷᵃⁿᵗ ᵗᵒ ᵉˣᵖᵉʳⁱᵉⁿᶜᵉ ˡᵒᵛᵉ....

بیب من برمیگردمپارت: 79+ مادر جون من میرم اتاق مهمان یکم است...

شوهر دو روزه پارت۸۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط