پارت

پارت²

تهیونگ ویو
از دیشب تاحالا خوابم نبرد ات اولین بارش بود که شب نیومده خونه حتما رفته پیش اون یون سو عوضی....خیلی نگران ات بودم بلند شدم لباس پوشیدم و از خونه زدم بیرون سوار ماشینم شدم و رفتم سمت خونه یون سو چون میدونستم ات جایی بجز اونجا نداره رفتم در خونش در زدم یون سو باز کرد

یون:آقای کیم شما اینجا چیکار میکنید
ته:ات اینجاست
یون:نه
ته:برو کنار
یون:چرا

تهیونگ یون رو زد کنار و رفت داخل
با صحنه‌ای که دید اشک تو چشمام جمع شده بود
ات بود که داشت سیگار می‌کشید
تهیونگ بدون اینکه ات بفهمه رفت سمتش و سیگار رو از دستش کشید بیرون

ات:هههههه بابا تو اینجا چیکار میکنی
ته:کارت به جایی رسیده که سیگار میکشی
ات:زندگی خودمه به خودم مربوطه
تهیونگ یه سیلی به ات زد و سیگار از دستش اوفتاد
یون:آقای کیم شما حق ندارید دست روش بلند کنید
ته: به تو ربطی داره ها ربط داره(داد)

تهیونگ دست ات رو گرفت و به سمت ماشین پدرش
ات:______________________________
حمایت چرا نمی‌کنید ها چراااااااااااااااااا
تایی شدیم۱۰۳۰
حمایت نکنید دیگه بای بای
دیدگاه ها (۲۹)

پارت³ات:ولم کن باباتهیونگ: خفه شو تهیونگ ات رو انداخت تو ماش...

پارت⁴که با صدای تهیونگ متوقف شد تهیونگ: میدونی مامانت هیچوقت...

پارت¹دوباره صدای دعواشون کل خونه رو گرفته بود هرروز همین کار...

فیک جدید[درخواستی][وقتی دخترش مافیا بود]____________________...

" بازگشت بی نام"

part⁷یون وو:ســـــــــلام(یون وو داداش بزرگتره همون بچهست ۱۸...

#تناسخ_یک_مافیاPart:11 ات: وایییی خیلی نگرانم یعنی ر.ا کجا ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط