می روم خسته و افسرده و زار

می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ویرانه ی خویش
به خدا می برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش

می برم تا که در آن نقطه ی دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه ی عشق
زین همه خواهش بیجا و تباه

می برم تا ز تو دورش سازم
ز تو ای جلوه ی امید محال
می برم زنده بگورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال

ناله می لرزد... می رقصد اشک
آه بگذار که بگریزم من
از تو ای چشمه ی جوشان گناه
شاید آن به که بپرهیزم من

بخدا غنچه ی شادی بودم
دست عشق آمد و از شاخم چید
شعله ی آه شدم صد افسوس
که لبم باز بر آن لب نرسید

عاقبت بند سفر پایم بست
می روم خنده به لب خونین دل
می روم از دل من دست بدار
ای امید عبث بی حاصل

#فروغ_فرخزاد
@dastkhatcafe
دیدگاه ها (۳)

هميشه منتظرت هستمخيال مي کنم پشت در ايستاده اي و در ميزنياين...

پناه مي برم به خواباز شر بيداري از شر دردهايي كه در مغزم زاي...

شرع بهانه‌‌ای است برای گریبان‌گیریچنان کهرقیب بودمحتسب با مس...

روانشناسی

.دکلمه شعر فروغ با صدای زیبای حمیرا می روم خسته و افسرده و ز...

حمزه فلاح

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط