اغوشاستاد

#اغوش_استاد🌙
#پارت_112

بعدازرفتن دکتر قبل ازغزل رفتم داخل وبه پناه که سرم بهش وصل بود وچشماش وبسته بود نگاه کردم ورفتم سمت تختش ودستش وگرفتم که چشماش وباز کرد وبی حال بهم نگاه کرد که خم شدم وپیشونیش وبوسیدم اروم گفتم:

_خوبی؟

_ازاینجابرو

_من هیچ جانمیرم...توخوب شو بعدش بایدباهم حرف بزنیم

_ماحرفی نداریم

_هیس...استراحت کن عزیزم فعلا...نمیخوام جلوی دوستت حرف بزنم

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎
چون برام شیل کاکاتو خرید🥹
مثل شما بیشعور نبود🙂
دیدگاه ها (۵)

#اغوش_استاد🌙#پارت_113ازم روگرفت وچشماش وبست باصدای گرفته غزل...

نظرتون چیه وبلاگ بزارم 🛹😎

#اغوش_استاد🌙#پارت_111نمیدونم چقدرگذشته بود که دراتاق بازشد و...

میخوام رمان بنویسم موضوع چی باشه🤔

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط